خارج فقه جلسه 95 تاریخ 25/11/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
بحث در مورد شرایط سقوط اذان و اقامه بود در مورد ثانی. مرحوم سید فرمود اشتراکهما فی الوقت. عرض کردیم ظاهر از اشتراکهما فی الوقت در اصل وقت است نه وقت فضیلت. این خلاف ظاهر است وقت فضیلت نیاز به قرینه دارد خصوصا که مثالی که زده است برای اصل وقت مثال زده است.
و لکن باید بحث بکنیم که ایا اشتراک در وقت فضیلت هم شرط است یا نه؟ ما باید اخبار را نگاه کنیم ما باید ادله را نگاه کنیم ببینیم ادله اطلاق دارد یا ندارد؟ ممکن است که کسی ادعا بکند روایات ما اطلاق ندارند. روایات ما در خصوص انجایی است که اونی که میاید در همان وقت فضیلتی است که ان جماعت منعقد شده است اما اگر نه جماعت در اخر وقت فضیلت منعقد شد این که میاید وقت فضیلت تمام شده است روایت مثلا این اینجا را نمیگیرد به چه بیان؟ بر گردیم به روایات. در همه این خصوصیات ما باید روایات را ملاحظه کنیم چون دلیل ما بر اصل مساله روایات باب بود خصوصیات هم روایات باب است دیگر. یکی موثقه ابی بصیر بود طبق ترتیب اقای خویی که موثقه ابی بصیر روایت اولی بود.
در این موثقه میفرمود اگر شخص وارد شد و لم یتفرقوا خب به طور طبیعی این نماز در مسجد اول وقت منعقد میشود جماعت، و به طور طبیعی اگر خواسته باشند لم یتفرقوا صدق بکند همان چند دقیقه متصل به تمام شدن نماز است و الا چند دقیقه بگذرد همه میروند و تفرق حاصل میشود. لم یتفرقوا یک چند دقیقه بعد از نماز مصداق دارد اصل نماز هم که اول وقت است پس این مجموعه میشود وقت فضیلت. اون که گفت اگر رجلی داخل شد چنین جماعتی باشد اون هم میشود وقت فضیلت. موثقه ابی بصیر که یکی از ادله ما بود قاصر است. فقط وقت فضیلت را میگیرد چنانچه روایات دیگری که ما داشتیم موثقه زید بن علی روایت دومی که بود در این روایت هم قال دخل رجلان المسجد و قد صلی الناس مردم نمازشان را امیر المومنین خواندند نماز اول وقت بوده است. و قد صلی الناس وقتی رسیدند که مثلا نماز تمام شده بود ولی هنوز جمعشان جمع بود حضرت فرمود ان شئتما …. و لا یوذن و لا یقیم. باز این هم همان وقت فضیلت است. روایت سکونی روایت سوم که نمیدانیم گفتیم یا نگفتیم روایت سکونی لا باس به سندش مشکلی ندارد. روایت سکونی داشت اذا دخل رجل المسجد و قد صلی اهله فلا یوذنن و لا یقیمن…. این همان وقت فضیلت را میگیرد که این همه تاکید میکند مضافا به ان خصوصیاتی که گفتیم این که میگوید نماز فریضه را بخواند نماز دیگری نخواند به خاطر درک وقت فضیلت است دیگه. روایت سکونی بنان بن محمد داشت کثرت روایت دارد روایت اجلا دارد و لم یستثنه ابن الولی، ابن الولید از نوادر چی استثنا نکرده است ان هم معتبره است اقای خویی سه تا روایت را میگوید معتبره است ما میگویم روایت سکونی لا باس به.
روایت چهارمی که باز روایت ابی بصیر است سندش دغدغه هایی داشت ان هم سالت عن الرجل ینتهی الی الامام حین یسلّم قال لیس حین یسلّم. وقت سلام دادن وقت فضیلت است. روایت پنجمی که روایت ابی علی است که نماز صبح است و واضح است که نماز صبح را خوانده است و دو وقت ندارد اصلا. وقت دومش خیلی دور است. میگوید نماز صبح را خواندیم و مشغول تسبیح شدیم اول وقت بوده است. بعضی این طور ادعا کردند که روایات ما اطلاق ندارند و از اول ضیق هستند. موردش ان موردی است که داخل در وقت فضیلتِ همان مدخول فیها رسیده است.
و لکن به ذهن ما این است که نه اینها دقتهای غیر عرفی است. رجلی داخل مسجد شد اطلاقش بعید نیست حضرت استفصال نکردند اطلاقهای اینها اطلاقهای ترک استفصالی است چون سوال راوی است. دخل رجل مسجدی را نماز جماعت تمام شده بود حضرت فرمود اگر تفرق نکردند اذان و اقامه ندارد. خب چه بسا خصوصا در ایام سال میدانید ایام فضیلت مدتش فرق میکند همه سال یک وقت نیست. میشود که گاهی اوقات مقداری دیرتر نماز جماعت قبلی شروع شده باشد تفرق انها هم مقداری دیرتر وقتی میرسد که مثلا نماز برای عدم تفرق دو سه نفر نشسته اند مشغول تسبیحات هستند بعضی مشغول تسبیحات هستند همان صف برقرار است تا طلوع شمس. خصوصا مثل ماه رمضان که بیکارند بیشتر میشینند لذا حضرت استفصال نکرد که این که داخل شده است بعد از وقت فضیلت است یا. اصلا وقت فضیلت خیلی مهم نیست. حتی در روایات هم بود قبل از وقت فضیلت هم باشد اشکالی ندارد خودش تعجیل الی الخیر است اصلا اهمیت به وقت فضیلت نمیدهند. هر چند نماز اول وقت به عنوان اول وقت، ولی به عنوان وقت فضیلت در ذهن انسان ها نیست. لذا بعید نیست که این روایات اطلاق داشته باشد نماز را خواندن استفصال نکرد که وقت فضیلت خارج شده یا نه ترک استفصال دلیل بر اطلاق است فرمایش سید که فرموده است اشتراکهما در وقت حرف درستی است.
سوال:؟؟؟
جواب: حالا معلوم نیست که اهل سنت باشد.
الثالث شرط سوم اتحادهما فی المکان. این که کسی وارد میشود اذان و اقامه ساقط است در جایی که اتحاد مکان باشد بین نماز انها و نماز این شخص. اتحاد مکان. عرفا بگویند دریک مکان نماز میخوانند. نزدیک همان باشد. سید میگوید خیلی دور نباشد. یک جوری باشد که مثلا التحاق شبیه التحاق به صف انها باشد مثلا. نه یک کناری برود مثلا دور. برود انجا نمازش را بخواند نه دیگه اذان و اقامه انها این قدر قدرت ندارد که به انجا برسد مثلا. مرحوم سید فرموده اتحادهما فی المکان عرفا فمع کون احداهما داخل المسجد و اخری علی سطحه. داخل و سطح مسجد دو مکان حساب میشود. یکی مگوید داخل مسجد نماز خواندم و یکی میگوید بالای پشت بام. اینها دو مکان حساب میشوند. یشکل السقوط. و کذا مع البعد کثیرا. در داخل است ولی دور است. باید باز دوباره برگردیم به ان روایات ببینیم که ان روایات اطلاق دارند یا ندارند.
رجلی داخل مسجد شده است نماز جماعت تمام شده است فرمود لا یوذن و لا یقیم. ایا این اطلاق دارد؟ داخل مسجد سطح مسجد را معلوم است که اطلاق ندارد پر واضح است داخل مسجد شده است متفاهم عرفی این است که همان جایی که جماعت منعقد شده است نه این که در مسجد جماعت است ولی من رفتم بالای سطح مسجد این عرفیت ندارد که داخل شد مسجد را و نماز جماعت تمام شده بود نه. این یک مکان دیگری است. همین که مرحوم اقای خویی فرموده است. عبارتش خوب نیست مقرر بد اورده است ظاهر عبارت تنقیح این است که اصلا سطح مسجد را شامل نمیشود پشت بام مسجد را نمیگیرد چون مسجد های قدیم اصلا پشت بام نداشتند. ظاهر عبارتش این است. نه، ان ظاهر مراد نیست ایشان که میگوید سطح مسجد اگر میخواهد نماز بخواند جماعت داخل مسجد است شامل نمیشود همین چون لتعدد المکان. مقصودش این است. هر کجا دو تا مکان حساب بشود اونجا روایت نمیگیردش.
حالا بالکن مسجد است مثلا جماعت این جا است بالکن مسجد بعید نیست این جا یک مکان باشد میگوید داخل مسجد شدم. پشت بام مسجد با بالکن. بالکن مسجد جزء مسجد است و یک جماعت حساب میشود.
سوال:؟؟؟
جواب: حالا میرسیم. فرض کنید همه. پر بوده است چند نفر در صف نشسته اند من هم میروم بالای بالکن نماز میخوانم.
بالکن مسجد یکی با مسجد حساب میشود اما پشت بام دو تا است حرف حساب است.
سوال:؟؟؟
جواب: نه فایده ندارد ان. پشت بام تمام شده است رفته اند. هیچ کسی در پشت بام نیست. بله میگویم فرض کلام همان جا است. نه دخل مسجد اطلاق ندارد همان کسانی که لم یتفرقوا.
این واضح است و اما بُعد. سید فرموده است بُعد کثیر نداشته باشد. از این باب میگوید که عرفا مکان واحد صدق نمیکند. اصلش گفته است اتحاد در مکان اینها را از باب عدم اتحاد میگوید بُعد کثیر میگوید اتحاد ندارد. اگر محراب با دو تا صف تشکیل شد و نماز جماعت تمام شد این امده رفته اخر مسجد فرض کنید مسجد بزرگ است و مسجد کوفه است رفته ان طرفش نماز بخواند مرحوم سید فرموده است فایده ندارد اینجا اطلاقات نمیگیرد. روایات نمیگیرد. دخل مسجد ببینید عبارت روایت چیست. دخل مسجد مثلا موثقه ابی بصیر این جور بود که قلت له الرجل یدخل المسجد و قد صلی القوم ایوذن و یقیم؟ قال ان کان دخل و لم یتفرق الصف به ذهن میزند داخل مسجد شد یعنی وارد صف ان ها شد. خیلی دور نیست. اطلاق ندارد. بابا شخصی وارد مسجد شد صف نماز جماعت هنوز باقی است یعنی نزدیک همان صف یا وارد همان صف شد دیگه. ذهن عرفی الرجل یدخل المسجد و قد صل القوم ایوذن و یقیم؟ مردم نمازشان را خوانده بودند یعنی وارد همین مردم شده بودند فرقش این است که اینها نمازشان را خوانده بودند. قال ان کان قد دخل و لم یتفرق الصف صلی باذانهم و اقامتهم. و ان کان تفرق الصف اذن و اقام. در ذهنمان این است که بُعد کثیر را نمیگیرد.
فقط روایت ابی علی باقی میماند که در ان یک خصوصیتی وجود دارد. روایت میگوید حضرت فرمود که اگر میخواهید به صورت جماعت نماز بخوانند بروند یک گوشه ای. فقلت و ان دخلوا و ارادوا ان یصلوا فیه جماعه قال یقومون فی ناحیه المسجد. بروند یک ناحیه مسجد. کسی بگوید ناحیه از مسجد اطلاق دارد دور باشد یا نزدیک باشد. ناحیه از مسجد بروند نماز را بخوانند فرض کلام این بود. جعلت فداک صلیت فی المسجد الفجر فانصرف بعضنا و جلس بعض فی التسبیح فدخل علینا. این علینا که همان که گفتیم است دیگه. وارد جمعیت ما شد. فدخل علینا رجل المسجد فاذّن فمنعناه و دفعناه فقال ابو عبد الله احسنت بعد میگوید فقلت حالا اگر خواستند جماعت نماز بخوانند چی؟ حضرت فرمود، نه در محراب بایستد و چند نفری هنوز مشغول تسبیح هستند بعد جماعت برقرار بکند اخلاقی هم نیست برو یک گوشه ای جماعت را برگزار کنید. کسی بگوید این جماعت را یک گوشه ای اطلاق دارد دور باشد یا نزدیک.
ولکن اینها مقداری سخت است که اطلاق داشته باشد که یک گوشه ای در مسجد برود معمول این است که یک گوشه ای از مسجد برود با انها نزدیک است. این که برود یک گوشه ای جماعت برگزار بکند دیوار که نیست مقداری جلوتر هستند به طور طبیعی اینها با هم نزدیک هستند.
مرحوم اقای خویی یک شاهدی را اورده است گفته است نه بُعد هیچ اثری ندارد هر چه دور باشد شاهد اورده است به روایت زید بن علی در روایت زید بن علی هست که دو نفر امدند نماز تمام شده بود حضرت فرمود که یکی از شما خواستید امام بشوید حالا نماز جماعت تمام شده است مشکلی وجود ندارد ایشان فرموده است این نماز در مسجد کوفه بوده است مسجد کوفه هم که بزرگ است حضرت فرمود یکی امام و دیگری ماموم در حالی که نگفت همینجا و لو اینکه در اخر مسجد باشد. اخر مسجد با محراب حضرت امیر خیلی بُعد دارد. حضرت فرمود یکی امام و دیگری ماموم اذان و اقامه هم ندارد و نفرمود همین جا. ظاهرش این است که یکی امام و دیگری ماموم لو اینکه برویم اخر مسجد. این جور فرموده است و شاهد اورده است که پس بُعد کثیر مضر نیست. اتحاد مکان هم هست این جا یک مسجد است دیگه هر کجا ایستادید.
ولکن در ذهن ما این شاهد عرفیت ندارد. اینها امدند وارد همان جمعیت شدند همان جایی که نماز جماعت بوده است گفتند نماز تمام شد و موفق نشدیم به جماعت شما میگویید یکی امام و دیگری ماموم یعنی همین این جا نه اخر مسجد. این که خیلی سخت است از این روایت بفهمیم بُعد کثیر مضر نیست. یعنی همین جایی که با هم صحبت میکنید دیگه! یکی امام و دیگری ماموم مشکلی ندارید نه اینکه و لو اینکه در اخر مسجد باشید. این جور اطلاقات عرفیت ندارد لذا فرمایش مرحوم سید که فرموده است بُعد کثیر نباید باشد به جوری که نگویند نزدیک انها جای انها نماز خواندیم نگویند جای انها نزدیک انها متصل به انها نماز خواندید اطلاقش مشکل است مرحوم سید فرموده است یشکل صاف نیست.
سوال:؟؟؟
جواب: نباید نهی کنند. بله. اگر میرفتند انجا شما هم نمیتوانید بگویید حتما نهی میکردند شاید نهی نمیکردند.
شرط ثالث که سید فرمود یشکل بعید نیست.
الرابع أن تكون صلاة الجماعة السابقة مع الأذان و الإقامة فلو كانوا تاركين لا يسقطان عن الداخلين و إن كان تركهم من جهة اكتفائهم بالسماع من الغير.
شرط چهارم این است که جماعت قبلی باید با اذان واقامه باشد اگر یکی بدون اذان و اقامه نماز خواند و دیگری هم به ان اقتدا کرد و هکذا بعدی و هیچ کدام اذان و اقامه نگفتند فایده ندارد. این چه به بیان. باز باید برگردیم به روایات. روایات میگوید دخل مسجد نماز جماعت بوده است به نماز جماعت نرسیده است بعد از جماعت رسیده اند متعارف این است که نماز جماعت را با اذان و اقامه میگویند. سوال همیشه از متعارف است سوال میکنند شخصی وارد مسجد شد و نماز جماعت تمام شد یعنی نماز جماعتی که با اذان و اقامه است این اطلاق ندارد. جای استفصال هم ندارد بگویید حضرت سوال نکرد که اینها اذان و اقامه گفتند یا نه. چون که متعارف است سوال نکردند.
الان هم اگر از ما سوال بکنند که وارد مسجد شده ایم نماز جماعت تمام شده بود هیچ وقت سوال نمیکنیم که اذان واقامه گفته اند یا نه. نماز جماعت در مسجد مگر میشود بدون اذان واقامه جای سوال ندارد که. خب این اطلاق ندارد مورد روایات جایی که اذان و اقامه نگفتند شامل نمیشود خصوصا که در موثقه ابی بصیر هم بود دخل فی اذانهم و اقامتهم. اصلا مفروغ عنه گرفته است که انها اذان و اقامه گفته اند اینها سبب میشود که ما بگوییم اطلاقی نداریم نماز بدون اذان و اقامه فایده ندارد مسقطیت نمیاورد.
سوال:؟؟؟
جواب: و لا یعید هم دارد؟ همان موثقه اولی بود؟ نه اولی ندارد دومی که سندش گیر دارد. در دومی راست میگوید ایشان که سندش گیر دارد حضرت فرمود لیس علیه ان یعید الاذان… الان میگویم این را. کمی گیر داشت.
«أن تكون صلاة الجماعة السابقة مع الأذان و الإقامة فلو كانوا تاركين لا يسقطان عن الداخلين این را بحث نداریم و درست است. محل بحث این ذیل است. سید میگوید: و إن كان تركُهم من جهة اكتفائهم بالسماع من الغير.» هر چند اینها اذان و اقامه اگر اینها اذان واقامه نگویند ولی شنیدند که همسایه اذان و اقامه میگفت مثل امام کاظم علیه السلام که فرزندشان اذان و اقامه گفته است و دیگر ایشان بدون اذان واقامه وارد شده است سید میگوید فایده ندارد. خود سماع مسقط هست ولی جماعت مع السماع مسقط نیست. کلام در این است واقعا روایات اطلاق ندارند این را نمیگیرد؟ در ذهن ما این است که روایات اطلاق دارند این که جماعت قبلی با اذان و اقامه بوده است متعارف است اینها درست است ولی ان که متعارف است این است که با اذان و اقامه بوده است حالا اذان و اقامه ی که گفته اند یا شنیدند. ان هم یک فرضش هست. ان هم هست. اتفاقا از روایات معلوم میشود که نه همسایه میرسیم در سماع همسایه اذان واقامه گفته است و شخص شنیده است بلند شده است نماز خوانده است. جار مسجد فرقی ندارد. متعارف است دیگه اذان و اقامه برای نماز نگفته است خیلی عادت دارند که اذان بگویند اول اذان شد همان جا اذان میگویند برای این جماعت نه برای خودش. این هم شنیده است. لذا در ذهن ما این است که مهم این است که اینها به وظیفه اذان واقامه عمل کرده باشند حالا شنیده باشند… تازه وقتی که میگوید دخل فی اذانهم و اقامتهم نه که همه انها اذان گفتند اصلا اکثر اینها سماعی هستند یک نفر اذان گفته است میشود اذانهم بقیه با سماع درست میشود اصلا دخل فی اذانهم و اقامتهم اذان گفتنی نیست اذانهم.
سوال: اذان برای همین جماعت گفته است؟
جواب: اشکالی ندارد. اذانهم اذان اینها میگوید نه اذان جماعت. نه، اذان انها را اذان همه میداند.
سوال: اذان را به قصد جماعت میخواند ؟؟؟؟
جواب: اذانهم و اقامتهم نکته اش همین است دیگه اذان انها میشود از باب این که اینها سماع میکنند حالا اشکال ندارد توکیل کردند خودشان نگفتند و اذان و اقامه مباشری مراد نیست اذان واقامه وظیفه ای مراد است حالا وظیفه ای سماع باشد یا توکیل باشد هر چه میخواهد باشد مهم این است که اذانهم و اقامتهم مقصود اذان و اقامه مباشری مراد نیست.
سوال:؟؟؟
جواب: میگوییم اذانشان هست.
سوال:؟؟؟
جواب: برای اضافه همین مقدار کافی است. میگوید اذانهم و اقامتهم نه اینکه یوذن اذان گفتند. اذانهم ندارد اذان گفتند. اذان انها به این است بشونند هم اذانشان هست یکی بگوید هم اذانشان هست همه بگویند هم اذانشان هست.
سوال:؟؟؟
جواب: فرقی نمیکند. دخل فی اذانهم اذان انها است. اگر یکی گفته باشد همه میگویند دخل فی اذانهم. صحبت بر این است که اذانهم یعنی چه؟ یعنی بگویند برای جماعت یا سماع هم باشد کافی است.
سوال:؟؟؟
جواب: مهم این است که جماعت اذان داشته باشند ان جماعت و لو بسماع. مهم این است که اذان داشته باشند حالا یکی برای همه گفته باشد یا سماع باشد سماع از جار باشد یا رهگذر باشد. الان اگر من بشونم و نماز بخوانم نماز با اذان است منتها اذانش را چون گوش کردم شد اذان من.
سوال:؟؟؟
جواب: ملحق میخواهیم بشویم. اذان سماعی هم اذانهم است. حرف ما این است. ما میگوییم اطلاق شامل این میشود نکته باذانهم هم شامل این میشود لذا این که سید در این جا سخت گرفته است. تعجب از مرحوم اقای خویی است انجا سخت نمیگرفت میگفت سماع را باید اضافه بکنیم و در تعلیقه هم اضافه کرد ولی در این جا گفته است باید اذان گفته باشند و سماع فایده ندارد.
سوال:؟؟؟
جواب: نگفته است اذنوا. گفته است این داخل اذان انها شد.
و کان ترکهم میگوید فایده ندارد سخت گرفته است سقوط را سخت گرفته است میخواهد ضیقش بکند شش شرط. تازه قبلا هم شرایطی گفت. و إن كان تركهم من جهة اكتفائهم بالسماع من الغير.
سوال:؟؟؟
جواب: بله یک چیزی دیگری است حرف مرد یکی است و این یک چیز دیگری میخواهد بگوید. ان یک داستان دیگری داشت و ربطی به این ندارد. سید میگوید باید جماعت قبلی اذان برایش گفته شده باشد سماع فایده ندارد.
سوال:؟؟؟
جواب: بابا ثالثا صحبت نمیکند ان صحبت ثالثه بود که مرحوم… اصلا این جا میگوید بابا برای این برای دومی کافی نیست سومی که اصلا بحثی ندارد.
سوال:؟؟؟
جواب: صحبت این است که الان اگر اولی گفت داخل در صدر شد. اولی مع الاذان و الاقامه است دیگر.
سوال:؟؟؟
جواب: سید جماعت اولی را میگوید که باید با اذان و اقامه باشد. خب حالا میخواهد جماعت دوم منعقد بشود باید جماعت اول اذان گفته شده باشد سماع کفایت نمیکند. حالا صحبت سر این بود سومی بحث در مورد سماع نیست سومی میگفت اگراین دومی اکتفا کرد به اذان غیر سماعی ایا برای سومی کافی است یا نه. ربطی به داستان سماع ندارد. دومی امده است باذانهم دخل فی اذانهم ایا سومی هم جا دارد بگوییم دخل فی اذانهم ربطی به بحث ندارد.
سوال:؟؟؟
جواب: متعرض نشده است. عمود این کلام این است اذانهم لا سماعهم. داستانش این است.
الخامس: أن تكون صلاتهم صحيحة فلو كان الإمام فاسقا مع علم المأمومين لا يجري الحكم و كذا لو كان البطلان من جهة أخرى. شرط پنجم این است که ان جماعت باید نمازش صحیح باشد واضح است دخل جماعتی منعقد شده است شبهه مسقطیت وقتی است که صحیحه باشد و الا نماز باطل که شبهه ندارد این واضح است. ادامه این عبارت مبنایی است. فلو كان الإمام فاسقا مع علم المأمومين لا يجري الحكم و كذا لو كان البطلان من جهة أخرى. مشهور میگویند اگر فاسق بود و شما عالم بودی نماز باطل است. اقای خویی میگوید عالم هم نبودی جماعتش هم باطل است.. این که میگوید فلو كان الإمام فاسقا مع علم المأمومين لا يجري الحكم و كذا لو كان البطلان من جهة أخرى. اگر جاهل بودیم میگوید هم نماز صحیح است و هم جماعت صحیح است. عمری پشت سر کسی نماز خواندیم بعد معلوم شد که یهودی است ظاهر روایت این است که هم نماز و هم جماعت صحیح است لذا علم به فسق مضر است اگر بنا باشد که فاسق واقعی موضوع باشد خیلی چیزها به هم میخورد خوبیش همین است که علم به فسق مضر است. خود فسق مضر باشد…
و کذا لو کان البطلان من جهه اخری. اینها بی وضو نماز میخوانند مثلا. خب این بحث ندارد بحثی که در این جا هست که اقای خویی دارد گفته است مرحوم اقای خویی نماز اهل سنت و عبادات اهل سنت را باطل میداند ولایت را شرط صحت میداند نتیجه این است که در محل کلام باید بگوید شما که وارد مسجد شدید نماز جماعت اهل سنت برقرار بوده است این فایده ندارد چون نماز جماعتشان به نظر شما باطل است باید نماز جماعت شیعه باشد با شرایطش. و این گفتنی نیست چون متعارف از جماعت در ان زمان که روایات هم میگوید جماعت اهل سنت است. رجلی داخل در مسجد شده است جماعت منتهی شدند جماعت اهل سنت. شما که میگویید نماز جماعت اهل سنت باطل است چطور شما میگویید شرطش این است که صحیح باشد. اینجا امده است مشکل را حل کرده است. گفته است به همین قرینه که غالب ان جماعت ها از اهل سنت بوده است و بعید است که این روایات جماعت شیعه را بگوید نتیجه گرفته است پس بطلان از ناحیه ولایت اثری ندارد. بطلان از ناحیه فسق اثری ندارد. انها دیگه فاسق هستند انها عدالت را شرط نمیدانند. اگر جماعت اهل سنتی منعقد شد و فاسق بود جماعت باطل نماز باطل باز هم ایشان گفته است مسقط است. شیعه باشد باید صحیح باشد ها. در حق شیعه باید نماز جماعت صحیح باشد اما در حق اهل سنت صحت شرط نیست. مقتضای شرحی را که گفته است این است تعلیقه هم نزده نمیدانم تقیه کرده است یا التفات پیدا نکرده یادش رفته است ظاهر این بحثی که میکند صحت جماعت از ناحیه تسنن میگوید مضر نیست.
سوال:؟؟؟
جواب: بله دیگه خصوصیت مورد است چون جماعت متعارف انها هستند و روایات هم بعید است که جماعت شیعه را بگوید نادر را بگوید
و لکن کسانی که میگویند نماز انها صحیح است مشهور این را میگویند. مشهور میگویند اعمال اهل سنت صحیح است مقبول نیست انها نیازی به این تعلیقه ندارند نیاز به این بیان ندارند. جماعت نمازشان صحیح است و روایات هم مشکلی ندارد دخل رجل و جماعت تمام شده است و لو جماعت اهل سنت ان وقت این شرطشان درست است. الخامس أن تكون صلاتهم صحيحة فلو كان الإمام فاسقا مع علم المأمومين لا يجري الحكم و كذا لو كان البطلان من جهة أخرى. با این قید که فسق را مضر بدانند تا بشود باطل و الا اهل سنت فسق را مضر نمیدانند. باز هم این عبارت را نمیشود درست کرد یک گیری دارد ملاحظه بفرمایید میخواستیم شرایط را تمام کنیم میگویند وقت تمام شده است.