فقه ـ جلسه ۰۹۶ـ ۱۴۰۱/۱۱/۲۶

خارج فقه                  جلسه 96          تاریخ 26/11/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

در شرط پنجم بحث میکردیم. الخامس ان تکون صلاتهم صحیحه باید نماز جماعت اقامه شده صحیحه باشد. فلو کان الامام فاسقا مع علم المامومنین لا یجری الحکم و کذا لو کان البطلان من جهه اخری. بحث در فرمایش مرحوم اقای خویی بود که استثنا زد فرمود بطلان اگر از جهت ایمان باشد ضرری نمیزند. و کذا لو کان البطلان من جهه اخری الا، یک الا اورد الا بطلان از جهت ایمان باشد اگر جماعت قبلی باطل است و بطلان از جهت ایمان است ایمان ندارند و اهل سنت هستند، باز هم ساقط است چون که روایات که میگوید دخل در مسجد برای نماز جماعت، نماز جماعت انها را میگوید قدر متیقنش انها هستند.

ما عرض کردیم که بر مبنای مشهور که اعمال انها صحیح است خب بطلان من جهه اخری دیگر تخصیص ندارد ما میگوییم باید نماز انها باید صحیح باشد اگر انها بدون وضو نماز خواندند بله ولی از جهت ایمان نمازشان چون صحیح است نیاز به تخصیص ندارد. تا این جا گفته بودیم.

حالا میگوییم روایات اصلا نماز انها را نمیگوید. روایات که میگوید رجلی داخل مسجد شده است جماعت برگزار شده است جماعت صحیحه ای است که جماعت خودمان است جماعت انها را نمیگوید اصلا. هر چند ظاهر این است که جماعت انها هم هست یا قدر متیقن است، ولی به قرائنی که ما داریم میگوییم جماعت در روایات و لو صحیح هم هست نمازشان ولی این جماعتشان به درد نمیخورد و مسقطیت ندارد چرا؟ گذشت قبلا و بعدا هم میاید گفت روایت داشت که فرمود اگر پشت سر ان که قرائت میخواهی بخوانی اهل سنت است نمیخواهی اقتدا بکنی گفت اذّن خلف من لا تقتدی به. تازه جماعت برقرار است من رسیدم میخواهم نماز بخوانم میگوید اذان و اقامه برقرار است، حالا خیلی بعید است که اگر نماز انها تمام شده باشد اذان و اقامه ساقط باشد. اصلا شریعت به نماز انها اعتنا نکرده است. حالا اقتدا کردی ثواب دارد نمازت صحیح است اشکالی ندارد ولی اثری ندارد اونها مثل دیوار هستند در روایت است. اثری ندارد.

در موثقه سماعه بود که دخل فی اذانهم و اقامتهم باید اذان و اقامه صحیح باشد ظاهر اذانهم و اقامتهم باید اذان و اقامه صحیح باشد میرسیم یکی از شرایط هر چند که ایمان شرط عبادت انها نیست ولی در خصوص اذان و اقامه ما نص داریم که بدون ولایت باطل است ایمان شرطش هست. کسانی که میگویند اعمال اهل سنت صحیح است به این جا که میرسند میگویند شرط صحت اذان و اقامه ایمان است بعید است که روایات دخل فی اذانهم و اقامتهم اذان و اقامه باطل را شامل میشود لذا برای ما این شبهه به وجود امده است که سقوط اذان و اقامه برای جماعت همین جماعت خودمان را میگوید اصلا جماعت اهل سنت را نمیگیرد.

سوال:؟؟؟

جواب: اون هم بوده فی الجمله.

سوال:؟؟؟

جواب: نه همه مساجد که در انحصار انها نبوده است خصوصا در مثل کوفه و مناطق شیعه نشین.

سوال:؟؟؟

جواب: بله بعضی. در بعضی از روایات هم بود که خود امام نماز جماعت را خواندند.

فکر ما را این جهت مشغول کرده است این جهت که ربطی به قضیه اقای خویی نداره که جماعت انها صحیح است یا باطل. هر چه که میخواهد باشد.

سوال:؟؟؟

جواب: نه اون که در مورد ان جهت نگفت. گفت ادم بی خودی است گفت در شهرمان یا مسجدمان یک ادمی داریم که خیلی بی راهه است فرمود که کاری به ان جهتش نداشته باش این ربطی به اذان و اقامه ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: اون که همه میگویند ظاهر از جماعت، صحیحه هست بغیر ایمان. اقای خویی است که میگوید در این متن الا من جهه ایمان. فتوا هم نداده ها! در بحث علمیش گفته الا من جهة ایمان.

سوال:؟؟؟

جواب: صلی القوم که. یعنی گروهی که با او بودند. گفتم که من اصلا قبول دارم ظاهر روایات این است که نماز اهل سنت. ولی با این دو قرینه ای که عرض میکنیم ما گیر کردیم که بگوییم نماز اهل سنت را شامل میشود یا نه. حالا شما فکرش را بکنید.

سوال:؟؟؟؟

«السادس أن يكون في المسجد فجريان الحكم في الأمكنة الأخرى محل إشكال و حيث إن الأقوى كون‌ السقوط على وجه الرخصة فكل مورد شك في شمول الحكم له الأحوط أن يأتي بهما». شرط ششم این است که این نماز جماعت در مسجد باشد. سید اشکال کرده است و قطعی نگفته است. شرط را از باب قدر متیقن گفته است حالا که محل اشکال شد چکار کنیم حالا؟ بعد گفته است احتیاط این است چون رخصتی هستیم احتیاط این است که اذان و اقامه را بگوید. هر کجا شک کردیم اذان و اقامه ساقط نیست به مقتضای رخصت که یک بحثی دارد و بعدا به ان میپردازیم.

خب حالا این شرط ششم که در مسجد باشد به چه دلیل؟ باز برگردیم به روایات. روایات اطلاق ندارند. موثقه ابی بصیر بود که گفت داخل میشود در مسجد. از اول مسجد موضوع کلام است. روایت ابی علی است که گفت فی المسجد و روایت زید است که گفت فی المسجد همه این روایات بغیر از یک روایت که روایت ابی بصیر باشد که سندش اشکال داشت که مرحوم خویی گفت سند ندارد بغیر از این روایت بقیه موارد موردش مسجد است.

کسی نگوید که اقا در اصول گفتید مورد مخصص نیست مقید نیست مورد اینها مسجد است مورد که مخصص نیست جواب این است که ان که در اصول گفته اند مورد مخصص نیست مورد مانع از انعاد اطلاق نیست، در جایی که جواب عام باشد جواب مطلق باشد سوال کرده است که لباس من متنجس به بول است چکار کنم میتوانم نماز  بخوانم یا نه. حضرت فرمود لا تصل فی النجس که میگوییم این خطاب اطلاق دارد و مورد مخصص نیست این درست است. اما اگر سوال کرد که لباس من متنجس شده به بول بعد فرمود لا تصل فیه در این جا از اول حکم در مورد خاص وارد شده است در جایی که از اول در مورد خاص حکم وارد شده باشد اطلاق معنا ندارد. این جا از این قبیل است. دخل رجل فی المسجد جماعت لم یتفرقوا حضرت فرمود لا یوذن این اذان نگوید لا یقیمن این اقامه نگوید از اول حکم در مورد خاص وارد شده است.

خب یک بیان این است که بیان اول این است که این روایات موردش مسجد است بغیر از یک روایت. ان روایت، روایت دوم ابی بصیر بود در روایت دوم ابی بصیر حضرت این جور فرمود سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَنْتَهِي إِلَى الْإِمَامِ حِينَ يُسَلِّمُ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَنْ يُعِيدَ الْأَذَانَ فَلْيَدْخُلْ مَعَهُمْ فِي أَذَانِهِمْ فَإِنْ وَجَدَهُمْ قَدْ تَفَرَّقُوا أَعَادَ الْأَذَانَ ینتهی الی الامام دیگر. درست است قدر متیقنش مسجد است ولی مانع از اطلاق نیست که، حضرت سوال نکرد که در مسجد بود یا خارج از مسجد بود. فقط ان که در روایات شبهه اطلاق دارد این روایت ابی بصیر است که به خاطر همین روایت مرحوم اقای حکیم گفته است نه، روایت ابی بصیر اطلاق دارد و این اطلاق معارض ندارد. گفته است مسجد شرط نیست به حکم این روایت که اطلاق دارد یک و این اطلاق معارض ندارد(دو). اطلاق دارد استفصال نکرد حضرت ینتهی الی الامام امام در مسجد است یا خارج. اطلاق دارد.

اما معارض ندارد به خاطر این که معارضش ان روایاتی است که مسجد را گفته است گفته است انها مثبتین است با این تنافی ندارد اون سوال میکند که وارد مسجد شده است فرمود اذان ساقط است این میگوید به امام رسیده است جماعت تمام شده است مثبتین هستند. ان که شبهه تعارض دارد روایت سکونی است ما هم گفتید بنان بن محمد لا باس به معتبره سکونی ممکن است کسی بگوید معتبره سکونی مفهوم دارد مفهومش این است که اگر در مسجد نبود ساقط نیست و ان مفهومش مقید این اطلاق میشود جواب داده است فرموده است روایت سکونی هم مفهوم ندارد. روایت سکونی این است إِذَا دَخَلَ رَجُلٌ الْمَسْجِدَ وَ قَدْ صَلَّى أَهْلُهُ فَلَا يُؤَذِّنَنَّ وَ لَا يُقِيمَنَّ وَ لَا يَتَطَوَّعْ حَتَّى يَبْدَأَ بِصَلَاةِ الْفَرِيضَةِ وَ لَا يَخْرُجْ مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ حَتَّى يُصَلِّيَ فِيهِ.

مفهومش این است که اذا لم یدخل المسجد فالیوذن. این مفهوم مقید ان اطلاق است. جواب داده است که مفهوم معتبره سکونی، اقای حکیم کار به سند ندارد که تک تک بحث کند مثل اقای خویی که بحث میکند. گفته است این روایت مفهومش این نیست که اذا لم یدخل المجسد فالیوذن زیرا در معتبره سکونی غیر از سقوط اذان یک حکم دیگری امده است إِذَا دَخَلَ رَجُلٌ الْمَسْجِدَ وَ قَدْ صَلَّى أَهْلُهُ فَلَا يُؤَذِّنَنَّ وَ لَا يُقِيمَنَّ تا این جا درست وَ لَا يَتَطَوَّعْ میگوید نماز مستحب هم نخواند حَتَّى يَبْدَأَ بِصَلَاةِ الْفَرِيضَةِ وَ لَا يَخْرُجْ مِنْهُ إِلَى غَيْرِهِ حَتَّى يُصَلِّيَ فِيهِ.

شاید دخول در مسجد دخیل در این حکم نماز مستحبی است نه بحث اذان. وقتی که جزاء چند حکم دارد نمیتوانید بگویید تک تک انها به انتفا شرط منتفی است نه مجموعش منتفی است. این حرف حساب است ها! اگر شرطی بود چند جزا داشت اگر شرط منتفی شد مجموع انها منتفی میشود چون شرط مجموع است نه این که دخول مسجد منتفی بشود لا یقیمن منتفی بشود نه مجموع لا یقیمن و لا یتطوع منتفی میشود و ممکن است لا یقیمن به تنهایی منتفی نشود.

خب این جور فرموده است و گفته است شرط ششم را قبول نداریم مقتضی برای شرط ششم اطلاق روایت ابی بصیر این مقتضی هم مانع ندارد به این شکل بحث نکرده است ها، ما این جور مرتبش کردیم مانعش معتبره سکونی است که مانعیت ندارد.

ولی فرمایش مرحوم حکیم قابل قبول نیست روایت ابی بصیر اصلا میگوییم سلمنا سندش اشکالی ندارد اقای خویی گفته است سندش اعتبار ندارد، راحت. مقتضی قاصر است چون سندش قصور دارد. سلمنا که سندش مشکلی ندارد که ما هم مقداری گفتیم بعید نیست ولکن ما نمیتوانیم به اطلاق روایت ابی بصیر عمل بکنیم چرا؟ چون اطمیناناً این روایت ابی بصیر با ان موثقه ابی بصیر یک روایت است. خیلی بعید است که ابی بصیر دو بار از امام سوال کرده باشد بعید است. در ان موثقه اذا دخل المسجد دارد در این یکی میگوید که به سلام امام رسیده است اشکالی ندارد این نقل به معناها. حالا یا مختلف از خود ابی بصیر نقل شده است نقل به معناها یا از راویان بعدی. ان که جواب امام است در روایت ابی بصیر لیس علیه ان یعید الاذان فالیدخل معهم فی اذانهم…. اون یکی هم جواب امام این بود که ان کان قد دخل و لم یتفرق الصف صلی باذانهم و اقامتهم و کان تفرق الصف حالا قطعی نه و اطمینانا اینها یک روایت است در یکی دخل المسجد امده و در یکی نیامده است.

سوال:؟؟؟

جواب: شاید هم در هر دو نبوده است این مهم است که شاید در هر دو بوده است و به اطلاق نمیتوانیم تمسک کنیم.

این فرمایش مرحوم حکیم که اعتماد کرده است به روای ابی بصیر و گفته است اطلاق دارد این اطلاقش محرز نیست و اما این که مقیِّد دارد یا ندارد، مرحوم اقای حکیم فرمود مقید ندارد مقیدی که توهم میشود معتبره سکونی است اون هم مفهومش نمیتواند مقید باشد فرمایش اقای حکیم در جایی که احتمال دخالت بدهیم، احتمال بدهیم این شرط دخالت دارد در اون احکام دیگر به انتفای شرط، ان حکم اولی منتفی نمیشود این درست است. اگر شرطی اورده است چند جزا اورده است احتمال میدهیم که این شرط دخیل باشد در مجموعشان. گفته است ان جائک زید اگر زید امد اکرامش کن پول به او بده، پایش را بشور، احتمال میدهیم که این که گفته است زید امد چند حکم پشت سر هم اورده است این امدن دخیل در این مجموع است چون امدن خیلی مهم است پس سه حکم دارد، اکرامش بکنیم پولش بدهیم لباسش بدهیم. اگر این احتمال را دادید نمیتوانید بگویید اگر نیامد اکرامش نکن، نه شاید اگر نیاید اکرامش واجب باشد این مجموع واجب نباشد. شرط دخیل در مجموع است شرطی را اگر اوردن احتمال دادید که این شرط دخیل در مجموع این احکام است به انتفای شرط نمیتوانید بگوید تک تک انها منتفی است شاید وجوب اکرام را داشته باشد مجموع را ندارد. میتوانید بگویید مجموعه را میدانم منتفی است ولی شاید هم نیامد هم وجوب اکرام داشته باشد ان بقیه را نداشته باشداین احتمال هست.

اگر بر شرطی (اینها در اصول باید بحث میشد) اگر بر شرطی احکامی را مترتب کردند مجموعه احکام را بار کردند مفهوم ان شرط انتفای ان مجموع است عند انتفاالشرط نه انتفا تک تک انها. لذا در جایی که احتمال بدهیم حرف اقای حکیم درست است ولی اگر احتمال ندهیم که این شرط دخیل در مجموع باشد این احتمالش نیست میدانیم که مثلا حالا عکسش کنید اگر زید امد پایش را بشویید غذای گرمی به او بدهید اکرامش بکنید. ما از خارج میدانم امدن در خصوص اکرام دخالت ندارد این را میدانیم این که اورده است برای این پا شستن و غذای گرم دادن شرط را گفته است اینجا مفهوم دارد اگر نیامد حکم منتفی میشود.

محل کلام از این قسم است شرطی را که اورده است ان دخل مسجد دو حکم را مترتب کرده است داخل شد در مسجد و نماز تمام شد اذان و اقامه ساقط میشود این یک حکم است نماز مستحب نخواند حکم دوم است. این داخل شد مسجد دخیل است در سقوط اذان و اقامه گیری نداریم، امام دخیل در هر دو تا باشد هم اذان و اقامه و هم نماز مستحب خواندن. نه این.

سوال:؟؟؟

جواب: اون فلا یخرج تفریع است یعنی یک نمازی بخواند که بدون تحیت بیرون نرود ان تفریع است ظاهرش اون تاکید همین است. حالا اون هم باشد.

این که داخل مسجد، موضوع این است داخل مسجد شدی به جماعت نرسیدی این اگر دخالت داشته باشد در سقوط اذان واقامه دخالت دارد اما این که نماز تحیت بخوانیم یا نخوانیم این شرط دخالت ندارد ربطی به ان ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: شرط ما این است داخل مسجد شدی و قید دیگری هم دارد ها، داخل مسجد شدی خوب بود ایشان گفت اگر فقط دخول در مسجد بود اون فلا یخرج یک نمازی بخوان. نه داخل مسجد شدی و جماعت تمام شده است این اگر دخیل در حکم باشد در سقوط این شرط خاص به ذهن میزند عرفیش این است که همین دخیل در سقوط اذان و اقامه است اما این دخیل باشد در لا یتطوع نه اون را حضرت فرموده است تفضلا یک اضافه ای فرمودند هیچ دخالتی ندارد.

سوال:؟؟؟

جواب: نماز مستحبی. نه در مسجد ندارد.

سوال:؟؟

جواب: نه خارج نشو مگر یک نمازی. تطوع نه. اصلا میگوید فریضه را بخواند. میگوید تطوع را نخوان میخواهیم ببینیم این دخول در مسجد مع تمامیت نماز جماعت، این دخیل در این دو تا میتواد باشد یا نه این دخیل در خصوص اذان و اقامه است متفاهم عرفی همین است. مناسبت حکم و موضوع این است که دخول در مسجد مع عدم تفرق صفوف دخیل در فقط سقوط اذان واقامه است.

سوال:؟؟

جواب:اصلا عمود کلام بر همین لم یتفرق است ها. حصه دخول، وقتی حصه میگویید از دو تا خارج میشود یک چیز است یک حصه ای است ان حصه کدام است؟

دخول در مسجد با این خصوصیت که در مجموع دخالت ندارد لذا این جا همان که بعضی تمسک کرده اند گفتند یکی از ادله ای که باید (شرط ششم) یکی از ادله ای که باید جماعت در مسجد باشد مفهوم معتبره سکونی است مفهوم معتبره سکونی این است که اگر داخل نشد در مسجد مع تمامیت جماعت اذان و اقامه ساقط نمیشود. تمسک به این مفهوم وجه ثانی است پس اولا ما اطلاق نداریم اطلاقی را که مرحوم اقای حکیم ادعا میکند گیر دارد و ثانیا اطلاق هم داشته باشیم معتبره سکونی مقید است و اگر مقید بودن را قبول کردیم وجه ثانی که باید در مسجد باشد میشود مفهوم معتبره سکونی.

وجه ثالث وجهی است که اقای خویی ادعا کرده است وجه ثالث که باید در مسجد باشد، ایشان فرموده است مقتضای جمع بین روایات سقوط که گفت همین روایات، و ان دو روایت عمار و معاویه بن شریح میگفت به سلام رسیدی اذان و اقامه بگو، اینها میگویند به سلام رسیدی ساقط است انها میگویند که نه به سلام رسیدی ساقط نیست. ایشان میگوید اینها با هم تعارض دارند راست هم میگوید تعارض دارند دیگر. ایشان میگوید مقتضای جمع بین اینها این است که ما بگوییم روایت عمار و شریح غیر مسجد را میگوید. به سلام رسیدی غیر مسجد یوذن و یقیم. به سلام رسیدی در مسجد لا یوذن و لا یقیم به خاطر این روایات.

ایشان یکی از ادله شرطیت مسجد را مقتضای جمع بین این دو طایفه از روایات قرار داده است. یک طایفه از روایات میگوید لا یوذن و لا یقیم کار به ان بیان اول نداریم که موردش مسجد است اصلا مطلق باشد اصلا ما روایت مطلق ابی بصیر را قبول بکنیم روایت ابی بصیر که مطلق است تعارض دارد با روایت عمار و معاویه بن شریح که میگفت به سلام رسیدی ساقط نمیشود به سلام رسیدیم تفرق نیست در همان موضوع که تفرق نیست میگوید اذان بگو این روایت میگوید اگر تفرق هست لا یوذن. با هم تعارض دارند. ایشان گفته است ما حمل میکنیم روایت عمار را بر جایی که در مسجد نبودند لذا میگوییم مسجد بودن شرط است از باب مقتضای جمع.

سوال:؟؟؟

و لکن در ذهن ما این است که اولا این که جمع میکنید خودتان میگویید اینها عموم و خصوص من وجه است تنزل کرده است ها و میگوید عموم و خصوص من وجه است.اگر این طوری است در مجمع تعارض دارند به چه بیانی روایت عمار را حمل میکنید بر جایی که مسجد نباشد. به چه بیانی؟ جمع بارها خودتاه هم گفتید که جمع باید عرفیت داشته باشد همین طور که نمیتوانیم بگوییم غیر مسجد را میگیرد. یک وقت میگویید انها مفهوم دارند انها بیان سابق هستند تنزل کردیم اصلا ما هستیم و روایت ابی بصیر که اطلاق دارد با روایت عمار و معاویه با هم تعارض دارند به چه بیانی حملش بر مسجد بکنیم؟

مگر ایشان بگوید که از راه انقلاب نسبت. از این راه بگوییم ان روایتی که میگوید (نیاورده است این  مطالب را قبلا هم مراجعه کردم اینها را نگفته است) از راه انقلاب نسبت که ان روایتی که میگوید ساقط نیست تخصیص بزنیم الا در مسجد. چون روایاتی که در خصوص مسجد رسیده است خاص هستند این را مخصص روایت عمار قرار بدهیم روایت عمار میگوید اذان بگو مع عدم تفرق اطلاق داشت میگوییم الا فی المسجد. میشود با انقلاب نسبت کلام ایشان را درست کرد ولی عمده اشکال ثانیا است.

این که ما حمل کنیم روایت عمار را بر غیر مسجد خیلی بعید است حمل بر فرد نادر است. این که به نماز جماعت رسیده است غالب نماز جماعت ها ان زمانها در مسجد بوده است میگوییم روایت عمار روایت معاویه بن شریح میگوید، روایت معاویه بن شریح میگوید اگر به نماز جماعت رسیدی به رکوعش رسیدی الله اکبر بگو و ببند و اگر به سلام رسیدی سلّم و علیک الاذان و اقامه بگوییم اینها غیر مسجد را میگویند به ذهن ما این است که حمل بر فرد نادر است غالب نماز های جماعت در مسجد است در خانه هم بوده است نماز جماعت ولی ینتهی است یعنی از یک جایی به یک جای دیگری میرود و ان جای دیگر متعارفش مسجد است دیگر. لذا حمل ان روایات بر جایی که مسجد نباشد حمل بر فرد نادر است.

مهم همان است ادله ما اطلاق ندارند. چون غیر از روایت ابی بصیر اطلاق ندارد چون در مورد مسجد است روایت ابی بصیر هم احتمال اتحادش میدهیم نمیتوانیم به اطلاقش عمل بکنیم و اگر هم اصرار بکنید که نه این متنهایش با هم متفاوت است مثلا این اعاده دارد و این اعاده ندارد بگویید نه این ها دو روایت هستند میگوییم خب مفهوم روایت سکونی مقید این روایت ابی بصیر است ما همان دوتا بیان را داریم این بیان سوم که مرحوم اقای خویی اضافه کرده است ناتمام است.

بقی این که در ذهن بعضی از شما هست خب الغا خصوصیت. هرچند که اطلاق ندارد الغا خصوصیت که هست. الغا خصوصیت میگوییم مجال ندارد شما اگر مفهوم یکی از فواید مفهوم این است اگر مفهوم معتبره را بگویید که ما اصلا دلیل داریم بر عدم سقوط. مفهوم معتبره سکونی. اگر مفهوم را قبول نکنید میگوییم الغا خصوصیت مطابق ذهن نیست شاید این احترام جماعت و مسجد است. چون حرمت دارد هم مسجد است هم جماعت است هر دو با هم سبب شده است برای سقوط اذان واقامه. در مسجد هر کسی بیاید اذان و اقامه بگوید چیز جالبی نیست، انها نشستند این بیاید اذان و اقامه بگوید چیز جالبی نیست.

سوال:؟؟؟؟

جواب: احتمال کافی است. در الغا خصوصیت باید به حد اطمینان لازم است. این همه علما گفته اند مسجد شرط است در روایات هم مسجد امده است بگوییم نه این احتمال خصوصیت نیست در مسجد. چرا احتمال خصوصیت نباشد شاید شارع مقدس چون مسجد احترام دارد جماعت هم احترام دارد دو تا که با هم ضمیمه شده است گفته است نمیخواهد اقامه بگویید.

سوال:؟؟؟

جواب: در بستن همین جور است همان جماعت. در التحاق این جوری است. ولی حالا جماعت تمام شده است قبل تفرق.

سوال:؟؟؟؟

جواب: نه سقوط الان یک نوع بله دیگه اعتنا کرده ایم به اذان او. اذانی که در این فضا گفته شده است فضای ملوکتی است و هنوز باقی است.

سوال:؟؟؟

جواب: احتمال خصوصیت کافی است ما نمیتوانیم خصوصا که مفهوم معتبره سکونی هست.

فرمایش مرحوم سید که این جا کوتاه امده است که میگوید اشکال دارد یا فرمایش مرحوم حکیم که میگوید اطلاق دارد را ما نتوانستیم بپذیریم.