خارج فقه جلسه 97 تاریخ 30/11/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
بحث در تتمه ی کلام سید بود مرحوم سید فرمود که «و حيث إن الأقوى كون السقوط على وجه الرخصة فكل مورد شك في شمول الحكم له الأحوط أن يأتي بهما. كما لو شك في صدق التفرق و عدمه أو صدق اتحاد المكان و عدمه أو كون صلاة الجماعة أدائية أو لا أو أنهم أذنوا و أقاموا لصلاتهم أم لا نعم لو شك في صحة صلاتهم حمل على الصحة.»
در اخر شرط ششم موارد شک را که طبیعی است شش شرط است و بعضی گاهی اوقات شک میشود شک میکنیم که تفرق شد یا نه شک شد که اذان و اقامه گفتن یا نه، شک یک امر طبیعی است چون یک امر طبیعی بوده است شک در این شروط سته، مرحوم سید در خاتمه مساله فرض شک را بیان کرده است برای شما هم حتما همین سوال پیدا میشود که شش شرط گفته شده است، حالا در مسجد باشد معلوم است، اما این که اذان و اقامه گفته اند یا نه از کجا بفهمیم، نمازشان ادائیه است یا قضائیه، از کجا بفهمیم. نمیدانم عرضم به خدمت شما تفرق پیدا شده است موارد شک زیاد است. فرموده است.
مرحوم سید سقوط را رخصت میداند همه جا. در ابحاث اتیه هم میگوید رخصت. منتها رخصت را دو جور معنا میکند. در حقیقت مرحوم سید سه تا عنوان دارد. یکی عدم تاکد، در نماز قضایی گفت تاکد ندارد. این نه رخصت است و نه عزیمت. امر دارد ولی تاکد ندارد. مثل باب زنها امر دارند ولی تاکد ندارد. نه رخصت و نه عزیمت.
در بعضی از موارد میگوید رخصت است در مقابل عزیمت، به این معنا که امر ندارد ولی مطلوب شارع است. بر خلاف این که عزیمت است مشروع نیست اصلا مطلوبیت ندارد. رخصتی را که مرحوم سید در این جا فرمود یا در مباحث قبلی فرمود معنایش مطلوبیت بلا امر است که مرحوم اقای حکیم هم این طور معنا میکرد اگر یادتان باشد.
یک رخصتی دیگری هست مرحوم سید یک جور دیگر باز معنا میکند در مورد ثالث که میرسد میگوید “رخصتٌ بمعنا”، معلوم میشود که این رخصت اونجا معنای دیگری دارد. فرموده است در جایی که سماع کرده است فانه یسقط عنه سقوطا علی وجه الرخصه بمعنی، معلوم میشود که میخواهد بگوید این رخصت غیر از رخصتی است که تا بحال میگفتیم. بمعنی انه یجوز له ان یکتفی بما سمعه. اکتفا کند میتواند بگوید امر ساقط نیست عدم تاکد هم نیست. میتواند بگوید همین که شنیدم اذان من باشد، میتواند هم بلند شود و خودش. شنیدم ولش کن ادم بی خودی بوده است که اذان گفته است به دلم نچسبید، و یک اذانی بگوید. این اذانی که میگوید اذان متاکد است ها! همان اذانهای معمولی است. رخصت بمعنی انّ له ان یجتزی بها. نه عدم تاکد است نه عدم امر است، امر موکد دارد ولی میتواند امتثال ان را سماعش قرار بدهد به جای خودش بگوید.
خب مرحوم سید در این مورد فرمود قبلا اقوی انه رخصه لا عزیمه رخصت یعنی مطلوب شارع است فرموده چون در موارد شک اگر سقوط باشد رخصت است مطلوب شارع هست چون مطلوب شارع است، الاحوط ان یاتی بهما. مطلوب شارع است دیگه. اگر عزیمت بود نمیدانیم مشروع است یا نه، چیزی که نمیدانیم مشروع است یا نه معنا ندارد که احوط این است که بیاوری. شاید مشروع نباشد اما وقتی که رخصت شد اصل مطلوبیت ثابت است احوط این است که ان یاتی بهما. این فرمایش سید فرمایش متینی است. فرموده و حیث ان الاقوی کون السقوط علی وجه الرخصه فکل مورد شک فی شمول الحکم له الاحوط ان یاتی بهما.
سوال:؟؟؟
جواب: بله مطلوب شارع است.
این که بعضی اشکال کردند به سید من جمله اقای خویی و اقای حکیم که اقا آنطرفش هم احتیاط جا دارد عزیمت هم باشد احتیاط جا دارد رجاءاً بیاورد. در ذهنمان این است که این اشکال وارد نیست. سید که نمیخواهد بگوید بنا بر عزیمت جای احتیاط ندارد نه، بنا بر عزیمت اگر شک داشتی جای احتیاط دارد ولی اوردنش احوط نیست. سید میگوید چون رخصت است احوط این است که در وقت شک بیاوری خب مطلوب شارع است، اصلِ مطلوبیت محرز است شک داری امر دارد یا ندارد خب میگوید احوط این است بیاور مطلوب شارع را. ولی اگر عزیمت باشد شک داری مطلوب هست یا نه احوط این است که بیاوری، نه. بله احتیاط امکان دارد ولی این جا گفتنی نیست که احوط این است که بیاوری.
سوال:؟؟؟
جواب: اصلا رجا در این جا صحبت نیست.
سوال:؟؟؟
جواب: اصلا ما میگوییم فرض عزیمت را نگفته است و درست هم هست که نگفته است. جای احتیاط ندارد اقا. چیزی که دوران امرش هست بین مشروعیت و عدم مشروعیت که جای احتیاط ندارد گر چه میتوان احتیاط کرد و رجاء بیاوری این را که سید منکر نیست.
سوال:؟؟؟
جواب: حالا اون را هم نمیگوید ولی جای احتیاط دارد که کسی رجاءاً بیاورد و احتیاطش غلط نیست ولی سید چه میگوید؟ عبارت سید دارد میگوید احتیاط این است که بیاوری! کسی که میگوید احتیاط این است که بیاوری باید رخصتی باشد. درست هم گفته است و حیث ان الاقوی ان السقوط رخصه الاحوط ان یاتی بهما. حرفش متین است.
حرف ما این است که از این عبارت به دست نمیاید که سید میخواهد احتیاط بنا بر عزیمت را انکار کند، نه. امر به احتیاط را مختص به رخصت میکند. نه این که امکان احتیاط را. سید امکان احتیاط را به منبای رخصت معلق نکرده است تا شما بگویید اقا بر عزیمت هم احتیاط امکان دارد نه، امر به احتیاط را. الاحوط ان یاتی بهما امر به احتیاط است و امر به احتیاط هم بنا بر رخصت است اما شک داری که مشروع است یا نه امر به احیتاط نه. احوط اینست بیاوری رجاءاً.
سوال:؟؟؟
جواب: رجاء بیاوریم که بدعت نیست.
سوال:؟؟؟
جواب: خب حالا اونها بعضا را ولش کنید شما. ما الان سیدین را داریم صحبت میکنیم که اشکال بر مرحوم سید کرده اند. به مرحوم سید میگویند بنا بر عزیمت جای احتیاط دارد ما میگوید سید مگر میگوید بنا بر عزیمت جای احتیاط ندارد؟ میگوییم نه سید امر به احتیاط را معلق بر رخصت کرده است.
سوال:؟؟؟
جواب: شما اصلا موید هستید نه مخرب. خب نه اون جهت مورد مناقشه است حالا این مقدارش که صاف است.
خب در وقتی که شک داریم بنا بر رخصت چون اصل مطلوبیت محرز است دیگر. شاید مطلوب اکید هم باشد احوط ان یاتی بهما حرف متینی است.
خب سید در ادامه مثال زده است این مثالهایش معمولا سید که شک را میاورد لا اقل در کتاب طهارت و صلات شک را که مطرح میکند معمولا مقصودش شبهه موضوعیه است چون اینها مال عمل نوشته شده است. درست است گاهی اوقات نکته فنی میگوید ولی عروة الوثقی برای عمل است و اصلش برای عمل است شبهه حکمیه معمولا مراد مرحوم سید نیست. شبهه حکمیه که شما شک بکنید در حکم کلی، شمایی که مقلد ما هستی و میخواهی به این عمل بکنی شک شبهه حکمیه چه ارزشی دارد؟ شبهه حکمیه مقلد ارزش ندارد اون مال مجتهد است. شبهه موضوعیه مقلد ارزش دارد.
مقلد شبهه موضوعیه در چه چیزی پیدا کردند؟ تفرق پیدا کردند یا نه. تاریک است نمیداند تفرق پیدا کردند یا نه. این کار مقلد هست. اما شبهه حکمیه اش یک چند نفری هستند نمیداند تفرق صدق میکند یا نه. معنای تفرق را نمیداند چیست تفرق این است که تک تک انها جدا شده باشند تفرق کامل یا نه بعضی هم رفته اند و بعضی مانده اند این هم مثلا یک نوع تفرق است شبهه مفهومیه. شبهه مفهومیهی تفرق شبهه حکمیه است. در خود تفرق بحث کردیم مقصود از تفرق چیست. تفرق تام باید هیچ تجمعی نباشد تک تک جدا شده باشند این میشود تفرق تام که اگر دو نفر یا سه نفر کنار هم نشسته اند و هنوز حالت صفی دارند لم یتفرقوا. یا نه، تفرق به این است که هیئت جمعی به هم بخورد صدق میکند تفرقوا. این شبهه مفهومیه است. شبهه مفهومیه قسمی از شبهه حکمیه.
در شبهه مفهومیه میگویند مرجع اطلاقات است. اگر اطلاقی باشد. اطلاقی داریم لا صلاة الا باذان و اقامه. این اطلاقات ما. یک مقیدی داریم که صف جماعت لم یتفرقوا اینجا سَقَط این مخصص است دیگر. سقط میشود مخصص. این شبهه مفهومیه دارد اونجایی که بعضی رفته اند. همه انها مانده باشند این لم یتفرقوا تخصیص هستند قدر متیقن. بعضی رفته اند و بعضی مانده اند شک دارم که تفرق صدق میکند یا نه. شک دارم در مفهوم مقید منفصل. در علم اصول بحث کردند هر کجا مخصص منفصل مردد بود بین اقل و اکثر از نظر مفهومی، به اقلش اخذ میکنیم میگوییم اقل لم یتفرق این است که هیچ کسی نرفته است، اکثرش که بعضی رفته اند و بعضی مانده اند شک داریم تفرق حاصل شده است یا نه، تمسک به لا صلاة الا باذان و اقامه میکنیم. مرجع اطلاق مطلق است مرجع عموم عام است که کار مجتهد است و ربطی به مقلد ندارد.
اگر شک در تفرق داشتیم شبهه مفهومیه مرجع اطلاقات است و باید اذان و اقامه را بگوید بحث نداریم منتها سید مقصودش این نیست، این کار مقلد نیست که شک کند ایا تفرق اینجا صدق میکند یا نه، نه اونی که مربوط به مقلدین میشود شبهات موضوعیه است. هوا تاریک است نمیداند همه رفتند یا نه، اینها مربوط به مقلد میشود و سید اینها را میگوید.
خب حالا اگر شبهه موضوعیه شد چکار باید کرد. حکمیه واضح است. موضوعیه اگر بود که مراد سید است به دو نکته، چون هر کجا ما دیدیم شک را اورده است شبهه موضوعیه را مطرح کرده است و نکته دوم هم این است که شبهه مفهومیه ربطی به مقلد ندارد ان مال خواص است مقلد در همین امور خارجیه شک میکند. طبیعیش این است.
سوال:؟؟؟
جواب: استصحاب در شبهات مفهومیه، بگذریم اون بحث دارد. اون را اگر کسی استصحاب را قبول داشت که استصحاب و الا مرجع عموم عام است.
مهم شبهه موضوعیه هست که مد نظر سید است. در شبهه موضوعیه سید فرموده اگر شک در تفرق و عدمش کرد. یا اگر شک کرد در اتحاد مکانش. ایا اتحاد مکان حساب میشود یا نمیشود نمیداند که ان جماعت خیلی با ما فاصله داشت یا نه فاصله اش کم بود هوا تاریک است نمیتواند حدس بزند که چقدر فاصله هست، سید فرمود بُعد کثیر باشد اتحاد صدق نمیکند. یا شک کرد که نماز ادائی است یا قضا. یک جماعتی هست نمیدانیم انها پول گرفتند در این جا نماز قضائی بخوانند یا ادائی است. شک داریم شبهه موضوعیه. یا نه شک داریم انهم اذنوا و اقاموا این هم که همه این مثالها شبهه موضوعیه است موید این است که اولی هم شبهه موضوعیه است. اگر شک داشتیم چکار کنیم سید گفت اگر شک داشتید بیاورید احتیاطا.
خب سید این جور گفت احتیاط. فن چه میگوید؟ فن میگوید هر گاه مخصصی داشتی برای عامی برای مطلقی، بعد شک در مخصص پیدا کردی بشبهة موضوعیة. این را مرحوم اخوند در کفایه مطرح کرده است درعام و خاص. در علم اصول میگویند اگر شبهه موضوعیه داشتی گاهی اوقات اصل موضوعی داری اصل موضوعی جاری میکنید داخلش میکنید، حالا اصل موضوعی در عام مخصَص دارید یا در مخصِص فرقی نمیکند. اگر اصل موضوعی داشتی مشکل حل است به همان اصل موضوعی عمل کن. مثلا تفرق پیدا کردند یا نه، اصل موضوعی دارد. تاریک است نمیداند همه رفته اند یا هنوز حالت صفی هست استصحاب میگوید تفرق پیدا نکردند. لم یتفرقوا. داخل میشود در مخصص. مخصص ما گفت اذا لم یتفرقوا سقط اصل میگوید تفرق حاصل نشده است. با اصل موضوعی احراز موضوع خاص را میکنیم و میگویم اذان و اقامه ساقط است. این که مرحوم سید فرمود یحتاط نه، اصل موضوعی داریم احتیاط مستحب است اصل موضوعی میگوید تفرق نشده است اذان و اقامه ساقط است.
در فرض دوم ایا اتحاد مکان داریم خیلی دور هستیم اتحاد مکان نیست یا اتحاد مکان داریم و ساقط است شک در اتحاد و عدم اتحاد مکان داریم، ما در این جا اصل موضوعی نداریم. مگر بنا بر استصحاب عدم ازلی. اصلا استصحاب عدم ازلی را در همان بحث موضوعی بحث کردند دیگر، نکته اش این است شما میبینید استصحاب عدم ازلی را در مباحث الفاظ در عام و خاص اوردند چرا؟ نکته اش این است که با استصحاب موضوعی میخواهند موضوع عام مخصَّص یا مخصص را احراز بکنند محل ابتلایش این جا است. اقای خویی گفته است ما استصحاب عدم ازلی داریم شک داریم در اتحاد مکان وعدم اتحاد، استصحاب میکنیم عدم اتحاد مکان را. وقتی که اصلا اینها نبودند اتحادی در کار نبود وقتی جماعتی نبود اتحادی نبود جماعت منعقد شد شک دارم اتحاد، ما هم پیدا شدیم شک داریم ما با انها اتحاد داریم یا نه؟ اصل عدم اتحاد مکان است. بعد نتیجه این میشود که پس اذان و اقامه بگو. اصل محرز موضوع عام مخصَّص. عام مخصص ما این بود که در مسجد باشی و اتحاد مکان به هم نخورده باشد در مسجد هستیم بالوجدان، در مسجد باشیم مع اتحاد المکان، استصحاب میگوید، اشتباه شد. استصحاب میگوید اتحاد مکان نداری پس اذان واقامه را بگو. نتیجه استصحاب میگوید اذان و اقامه را بگو، عکس جایی که میگفت تفرق حاصل نشده است. استصحاب میگوید اتحاد مکان نداری پس موضوع سقوط محقق نیست. این را برمیگردم هنوز کلام تتمه دارد.
سومی فرمود نمازشان ادائی است یا قضائی. ما اصلی نداریم که نماز ادائی است یا قضائی. باز مگر با استصحاب عدم ازلی. وقتی که وارد نماز نشده بودند ادا نبود نمازشان چون نمازی نبود، استصحاب عدم ازلی استصحاب عدم وصف است که متیقن در زمان عدم موصوف. ازل. وقتی نمازی نبود ادائی هم نبود الان نماز محقق شد شک دارم. استصحاب عدم قرشیت میگفتند استصحاب عدم ادائیت.
سوال:؟؟؟
جواب: موضوع وقتی نبود ادائی هم در کار نبود. عدم قضا گفته است اقای خویی اثر عملی ندارد ادا موضوع اثر عملی است.
یکی بعدیش هم اینکه شک داریم اذان گفتند ان دیگه استصحاب عدم نعتی است وقتی ایستادند شک دارم این اقایان اذان گفتند موضوعش اینها است اذان گفتند یا نگفتند استصحاب میگوید اذان نگفتند پس تو اذان بگو.
سوال:؟؟؟
جواب: نماز قضائی باشد که ساقط نیست اذان و اقامه از شما. نماز قضا، نه، نه دیگه، همین را گفته است اقای خویی. ما دو نوع روایت که نداریم یک نوع روایت داریم سقوط، موضوعش نماز باشد و کان ادائیة. اما اذا کان قضائیة یستحب نه قضا موضوع نیست نماز موضوع است و کانت ادائیه. استصحاب میگوید لم تکن ادائیه.
فرمایش ایشان در استصحاب عدم نعتی تمام است. یکی مثال اول استصحاب عدم تفرق استصحاب عدم نعتی است. بودم و لم یتفرقوا. الان نمیدانم تفرقوا او لم یتفرقوا. استصحاب عدم نعتی است. در اخری هم درست است که فرموده استصحاب عدم اذان، بودند و لم یوذنوا شک دارم اذان گفتند یا نه، مثال اول و اخر که فرموده است استصحاب عدم نعتی تمام است.
و اما این که فرموده در مثال وحدت مکان و مثال ادا و قضا استصحاب عدم ازلی، نه ما این را نمیتوانیم باور کنیم. اگر ادا بودن جزء موضوع بود و ادعا میکردیم روایات که فرموده است اذا لم یتفرقوا اذان و اقامه ساقط است انصراف دارد به اذا کانت الصلاة ادائیه، حرف ایشان درست است. ادائیه جزء موضوع است. یا اذا کان المکان واحدا. اذا لم یتفرقوا سقط الاذان و الاقامه اذا اتحد المکان، فرمایششان درست است. ولی نهایت چیزی که میشود در ان روایات گفت این است که ان روایات اطلاق نداشت. روایات اطلاق نداشت نماز قضا را شامل بشود روایات اطلاق نداشت قصور مقتضی است اطلاق نداشت تعدد مکان را بگیرد. پس ما احراز نکردیم ادائیه جزء موضوع است اتحاد مکان جزء موضوع است. قصور است نمیدانیم ان را میگوید یا نه. قدر متیقنش ادائی است نه از باب این که ادائیت جز موضوع است.
خیلی امر مهمی است ها! مسالة سیّالة. هر کجا میخواهید استصحاب را جاری کنید چه استصحاب عدم نعتی چه استصحاب عدم ازلی این نکته باید در ذهنتان باشد که باید این ماخوذ در موضوع باشد. الان در اولی و اخری درست است گفته است اذا لم یتفرقوا عدم تفرق جزء موضوع است استصحاب میکنیم عدم تفرق را. اذا اذّنوا جزء موضوع است استصحاب میکنیم عدم اذان را. این هم درست است. اما ادائیت و وحدت مکان در موضوع اخذ شده است از کجا میگوید شاید اطلاق داشته باشد. شاید اصلا اینها شرطیت ندارد. ما گفتیم روایات اطلاق ندارد اطلاقشان محرز نیست. نه که مقید بودنش محرز است.
سوال:؟؟؟
جواب: بابا اطلاق ندارد ان را نمیگیرد خب نمیگیرد.
سوال:؟؟؟
جواب: بابا شرطیت دارد از باب عدم اطلاق. سقوط، میگوییم شرطش این است که ادائی باشد چرا؟ چون در قضائی دلیل نداریم نه چون دلیل موضوعش ادائی است.
سوال:؟؟؟
جواب: پس چی گفتیم؟ میگوییم فن این را میگوید هر جا استصحاب جاری میکنید باید وجودش یا عدمش جزء الموضوع باشد اما از باب قدر متیقن اطلاق ندارد، اثبات جزئیت موضوع نمیکند و جای استصحاب نیست هر چند که استصحاب عدم ازلی را قبول کنیم این جا جای استصحاب عدم ازلی نیست.
فرمایش سید که فرمود یحتاط میگوییم درست است یحتیاط بنا بر رخصت. یحتیاط در این چهار مورد هر چند دو مورد از این ها نه یکیش دلیل دارد که یوذن و یکی دلیل دارد که لا یوذن لایوذن رخصتی ها! حرف سید درست است این مطابق احتیاط است. و لکن فن میگوید نه در فرض اول استصحاب عدم تفرق میگوید ساقط است سقوط بنا بر رخصتی هیچ ملازمه ندارد که هیچ احتیاط نکنیم نه احتیاط جا دارد. احتیاط مستحب است این ها احتیاط واجب که نیست با این که اصل میگوید سقَط ولی چون شک داری احتیاط مستحب این است که بیاوریش.
سوال:؟؟؟
جواب: شرطیتش هم شرط کمال است دیگه. بابا اصل میگوید تفرق حاصل نشده است رخصتی هستیم ها، پس میتوانی اذان و اقامه نگویی. احتمال میدهی که تفرق حاصل شده باشد پس احوط این است که بیاوری. منشا احتیاط مستحب احتمال تکلیف است اصل احتمال تکلیف را از بین نمیبرد برای شما عذر درست میکند میگوییم اصل این است که تفرق حاصل نشده است نماز را زود ببندیم. ولی چون یک خلاف احتمالی هست جای احتیاط مستحب هست.
کلام سید تمام است احتیاط مستحبش گر چه مقتضای استصحاب در فرض اول سقوط است. اشکالی ندارد با این که استصحاب میگوید سقط احتیاط مستحب این است که یحتیاط. ما نمیخواهیم اشکال بر مرحوم سید کنیم ها. مرحوم سید که فرموده است در این چهار مورد احتیاط کنید با این که در مورد اول اصل داریم درست است.
ولکن مرحوم سید بهتر این بود که اون فرض اول را ملحقش بکند به فرض پنجمی که در عبارت اورده است بعد از این چهار فرض فرموده است نعم لو شک فی صحه صلاتهم حمل علی الصحه. شک داریم که نمازشان صحیح است یا نه گفته است این جا جای احتیاط ندارد اصل داریم که میگوید نمازشان صحیح است اشکال بر سید این است که همان طور که اصل دارید که میگوید صحیح است همان طور اصل هم دارید که میگوید تفرق حاصل نشده است. چه فرقی میکند. اصلِ عدم تفرق مثل اصاله الصحه است. اگر این را نمیاورد و در همه میگفت که یحتاط ما میگفتیم اشکالی ندارد همه جا یحتاط حتی در جایی که شک در صحت دارد ولی چون شک در صحت را جدا کرده است، اولی این بود که شک در تفرق را هم مثل شک در صحت جدا میکرد.
سوال:؟؟؟
جواب: چرا. انصاف این است که به ذهن عرفی ما این است اصاله الصحه بعضی میگویند از امارات است اصلا، مقداری حالش از استصحاب بهتر است مرحوم سید که جدا کرده است اصل صحت را شاید مثلا این را اماره میدانسته است و گفته است اینجا دیگه جای احتیاط ما نیست. ولی اصل بقا تفرق است جای احتیاط دارد اصلهای استصحاب ها مثلا معلوم نیست که درست باشد اصلا یک گیری دارد اینها مثلا.
در هر حال حاصل الکلام احتیاط مستحب سید در همه فروض جا دارد امر به احتیاطش بنا بر رخصت مجال دارد و اما اگر خواستیم انها را از هم جدا بکنیم بهتر این بود فرض اول را با اصاله الصحه از بقیه جدا کنیم این دو تا اصل دارند که میگوید سقط. این هم مطلب دوم.
و مطلب سوم این است که بنا بر این که عزیمت باشد سید امر به احتیاط نکرده است درست است هر چند اشکالی ندارد خیلی تعلیقه زدند که قاری مثلا متنبه باشد فکر نکند که بنا بر عزیمت جای احتیاط ندارد. نه بنا بر عزیمت هم جای احتیاط دارد. له ان یاتی علی العزیمه رجاء. آن هم جا دارد هذا تمام الکلام در این تتمه ای که اگر تعلیقه ها را نگاه کنید میبینید بعضی ان اولی را جدا کردند از سه تای دیگر. نکته اش این است که گفتیم و اگر نگاه کرده باشید میبینید بعضی تعلیقه زدند که بنا بر عزیمت هم رجاء میتواند بیاورد انها هم در ذهن مبارکشان همین بوده است که مثلا کلام سید موهم خلاف است هذا تمام الکلام در مورد ثانی.
سوال:؟؟؟
جواب: نه شبهه مفهومیه ولش کنید سید شبهه مفهومیه را نمیگوید. مردم شبهه مفهومیه چکار دارند.
الثالث من موارد سقوطهما اذا سمع الشخص اذان غیره او اقامته. وقت تمام شده؟ ما کتاب را آوردیم لغو شد که! عیب ندارد. یک بابی است که مرحوم صاحب وسائل باب ان الامام اذا سمع اذانا جاز ان یکتفی به.