خارج فقه. جلسه 98 تاریخ 1/12/1401
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمان الرحیم.
الثالث من موارد سقوطهما إذا سمع الشخص أذان غيره أو إقامته فإنه يسقط عنه سقوطا على وجه الرخصة بمعنى أنه يجوز له أن يكتفي بما سمع إماما كان الآتي بهما أو مأموما أو منفردا.
دوباره باز سید میگوید این جا هم علی وجه الرخصه. مرحوم سید میانه اش با اذان واقامه خیلی خوب است هیچ وقت نمیخواهد بگوید مشروع نیست همه جا رخصتی است منتها رخصت این جا بمعنى أنه يجوز له أن يكتفي بما سمع إماما كان الآتي بهما أو مأموما أو منفردا.
اصل مساله و جهات مساله.
اما اصل مساله که به سماع ساقط میشود یا نمیشود این خلاف قاعده است. لا صلات الا باذان واقامه. یعنی اذان واقامه مباشری. این که اذان و اقامه غیر و لو اینکه بشنوی خلاف ظاهر است. مقتضای اصل اولی این است که اذان از خود انسان صادر بشود. اقامه از خود انسان صادر بشود. اگر خواسته باشد این اذان واقامه به فعل غیر ساقط بشود نیاز به دلیل دارد. فرمودند ما دلیل داریم که به فعل غیر به شرطی که بشنوی، یکی دیگه اذان و اقامه گفت به شرط این که بشنوی مسقط اذان و اقامه از شما است.
گفتند ما دلیل داریم و ان دلیلش روایاتی است که مرحوم صاحب وسائل در باب 30 اورده است همه این روایات سه روایت است که مرحوم اقای حکیم اورده است ما هم به ترتیب وسائل میخوانیم: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ فَنَقَصَ الْأَذَانَ وَ أَنْتَ تُرِيدُ أَنْ تُصَلِّيَ بِأَذَانِهِ فَأَتِمَّ مَا نَقَصَ هُوَ مِنْ أَذَانِهِ.» اگر یک موذنی اذان گفت ناقص گفت اذانش را حالا نقص یک جمله را یادش رفت یا رهایش کرد نصفه رفت و تو هم میخواهی با اذان او نمازت را بخوانی راهش این است که تو تکمیلش کن همین کافی است.
صاحب حدائق گفته است این روایت را مثلا علما برای سماع نیاورده اند این را ذکر نکردند برای دلیل سماع دو دلیل بعدی اوردند دو روایت بعدی که خواهیم گفت. این روایت را نیاوردند کأنّ این که اقای خویی گفته است کأنّ که ایشان در استدلال به روایت متفرد است متنبه شده است که نه. این روایت هم یک خصوصیتی دارد که اندو ندارند که خواهیم گفت.
اقای حکیم هم به همین روایت در صدر کلامش به این روایت استدلال کرده است گفته است این روایت دلالت دارد به چه بیان؟ فرموده است اونی که نقّص برای ما کافی است ان مقداری که او گفته است جهتش به سماع است که برای ما است. کلمه سمع در روایت نیست مثل دو روایت بعدی ولی موردش هم مورد سماع است. اذّن موذن که شما میشنوی نقص. میشنوی که میفهمی نقص. یک وقت نه ما میخواهیم بعدا نماز بخوانیم این سماع اذان به درد نمیخورد ولی اگر ما میخواهیم همین الان نماز بخوانیم و گوش کنیم و با اذان او نماز را شروع کنیم. صحیحه عبد الله بن سنان سند تمام است جلیل عن جلیل. دلالت هم صاحب حدائق و اقای حکیم گفته است تمام است.
ولکن به ذهن میزند که نه هر چند که صاحب وسائل ان را در سماع اورده است و یویده فهم صاحب وسائل باب ان الامام اذا سمع اذانا این را در این باب اورده است اولین روایت چون سندش خیلی خوب بوده است اولین روایت را همین اورده است یویده صاحب وسائل که این را به عنوان اولین روایت اورده است که سماع کافی است.
ولکن به ذهن میزند که این روایت ربطی به جهت سماع ندارد. نظر این روایت به سماع نیست نظر این روایت به این است که اون اذانی که شما میخواهی به ان اکتفا کنی دیگری میگوید اون لازم نیست کامل بگوید ناقص هم بگوید تو خودت تکمیل کنی کافی است. اگر همین که وسط نماز جماعت بلند میشود اذان میگوید این اذان برای نماز است اگر منحصرا اذانی که مجزی است همین اذان باشد اذانی که برای نماز است باز این روایت و این جمله درست است اذا اذن موذن فنقص فی اذانه.
سوال:؟؟؟
جواب: ببینید شما حیث سماع در این روایت مد نظر نیست چون شنیدی نه. شنیده است این را که نقص را فهمیده است اما حیث مد نظر امام حیث سماع نیست حیث ناقص بودن است. میگوید ان ناقص بودنش مضر نیست اما این که برای تو مفید است گفتن اون است برای این نماز یا سماع او است اذانی را که دیگری برای نمازخودش گفته است.
تکرارش میکنم. مد نظر این است که این که نقص دارد نقصش مضر نیست تکمیلش بکنی کافی است. مد نظر این است. اما این که سماع کفایت میکند این مد نظر نیست تکمیل ان اذان کافی است نقصش مضر نیست هر چند از باب این که این اذانی که گفته است اذان برای همین جماعت گفته است برای همین شمای امام گفته است مجزی بودنش چون اذان این جماعت است نه اذان همسایه برای خودش که سماع من مفید باشد.
اگر کسی بلند میشود صف جماعت اذان میگوید این اذانش مجزی است نه از باب سماع چون این اذان برای جماعت گفته شده است این توکیل است سماع جایی است که همسایه و یکی دیگری برای نماز خودش گفته است یا اعلام است من گوش میکنم میگوییم این سماع کافی است سماع موضوعش این جا است اذانی که برای این نماز نیست سماع اذانی که برای این نماز نیست کافی است.
این روایت این را نمیگوید. روایت در صدد جهت سماع نیست. روایت میگوید همان اذانی که برای این نماز کافی است. مفروض کلام امام این است اذانی که برای این نماز کافی است حالا و لو سماعا اشکالی ندارد ولی کافی بودن محرز است. شما نمیتوانی موضوعش اذانی که برای شما کافی است نمیتوانی بهش برسی پس سماع کافی است مفروض است اذانی که برای این کافی است اگر ناقص گفت شما کاملش کن. اما کدام نماز کافی است انرا ثابت نمیکند.
سوال:؟؟؟
جواب: اصلا کافی بودن مفروض روایت است جهت نقصش مشکل دارد. مشروعیتش تمامیتش مفروض است اذانی که اذن موذن همان اذانی که برای تو کافی است اگر ناقص بود نقص مضر نیست اما کدام اذان برای من کافی است و لو اونی که برای نماز خودش میگوید فقط من سماع میکنم؟ نه این دلالت ندارد.
سوال:؟؟؟
جواب: اذان که مال همان فرد است.
سوال:؟؟؟
جواب: اذا اذن موذن فنقص الاذان و انت ترید ان تصلی باذانه.از باب این که ان را توکیل کردی از باب این که اون برای همه شما اذان میگوید.
سوال:؟؟؟
جواب: چون ناقص کرده است اذان کامل اون نیست. اذانی را که گفته است ناقص است تو هم میخواهی با همان اذان نماز بخوانی اما کدام اذان را من میتوانم با ان نماز بخوانم که اگر ناقص بود مضر نباشد ان را دلالت ندارد.
سوال:؟؟؟؟
جواب: حالا اون بحث است هنوز نرسیدیم.
اگر دلالت این روایت تمام شد یکی از خصوصیات این روایت این است که هم فرادی و هم جماعت را میگیرد که اصلا صاحب حدائق اصرارش بر این است که میگوید این روایت امتیازش همین است.
سوال:؟؟؟
جواب: ما مختصش نمیکنیم ما میگوییم مفروضش این است که اذانی که میگوید برای من مجزی است. اذان مجزی را میگوید نقصش را کامل کن. اما کدام اذان مجزی است برای من بیان نمیکند.
سوال:؟؟؟
جواب: یک بار دیگر اقای خویی را نگاه کنید.
سوال:؟؟؟
جواب: حالا اجازه بدهید.
حرف صاحب حدایق حرف نادرستی است. یک مویدی که بعضی ذکر کردند ذیل همین روایت است که در باب 32 ذیلش را اورده است همین روایت ابن سنان لَا بَأْسَ أَنْ يُؤَذِّنَ الْغُلَامُ الَّذِي لَمْ يَحْتَلِمْ. میگوید همان طور که ان نقص مضر نیست این که بالغ هم نباشد مضر نیست. میگوید غلام هم اگر اذان گفت اذانش، تمام مد نظر این است موذن بالغ نباشد میگوید اثر ندارد مضر نیست موذن نقص داشته باشد اذانش مضر نیست اما این که سماعش کفایت میکند نه، از این جهت در مقام بیان نیست و اشکال مرحوم اقای خویی که فرموده است این دلالتی ندارد و به خاطر همین است که علما به این روایت با این که سندش از انها بهتر است به این روایت تمسک نکردند. حالا تامل بکنید و فرمایش اقای خویی را دوباره نگاه کنید. ما از این روایت سماع به ذهنمان نمیاید. بابا موذن اگر نقص داشت تو تکمیلش کن کافی است از کجا میفهمید سماع کافی است؟
سوال:؟؟؟
جواب: روایت عرضم به خدمت شما مرحوم سید کجا گفته است؟ اذا سمع الاذان فانه یسقط عنه علی وجه الرخصه بمعنی …. این ناظر به ان دو روایتی است که اجتزا در ان وجود دارد. اماما کان اتی بهما….. لکن بشرط ان لا یکون ناقصا و ان یسمع تمام الفصول. شرایطش را بیان میکند میگوید اگر ناقص است باید شرایطش را کامل بکند و همه فصولش را بشنوند. نقص اشکالی ندارد باید تکمیلش کند به همین روایت. اشکالی ندارد. سماع را به ان دو روایت درست میکنیم و تکمیل نقص را به این روایت.
و اما روایت ثانیه «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ مرحوم اقای خویی با کامل الزیاره درست میکند که عدول کرده است ما با روایت اجلا و کثرت روایت قبلا گفتیم عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: صَلَّى بِنَا أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي قَمِيصٍ بِلَا إِزَارٍ وَ لَا رِدَاءٍ وَ لَا أَذَانٍ وَ لَا إِقَامَةٍ یک نماز مخصتری. مستحب است که لا صلاة الا فی ثوبین. حضرت الا را گذاشت. لا صلاة الا باذان و اقامه حضرت الا را گذاشت. إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ وَ إِنِّي مَرَرْتُ بِجَعْفَرٍ وَ هُوَ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ فَلَمْ أَتَكَلَّمْ فَأَجْزَأَنِي ذَلِكَ.»
دو روایت که الا دارد کنار گذاشت بعد مثلا خودشان گفتند اعتراض شد یا سوال شد. فرمود من که اذان و اقامه نگفتم چون من مرور کردم به جعفر به ذهن میزند که اقا زاده اذان و اقامه میگفته است. به ذهن میزند که فلم اتکلم یعنی گوش کردم تکلم نکردم گوش کردم فاجزا فی ذلک همان که ایشان گفت و من هم گوش کردم فاجزا فی ذلک. خب این روایت گفته اند دلالت دارد که سماع کفایت میکند.
سندش که علی المبنا است. و لکن ذر ذهن ما نسبت به دلالتش شبهه وجود دارد. مررت بجعفر فعل خارجی است دیگه. شاید اقا زاده حالا فهو یوذن و یقیم قبل از پدر اذان و اقامه میگفته برای همین نمازی که میخواهند بخوانند.
سوال:؟؟؟
جواب: خب یک جوری است.
سوال:؟؟؟
جواب: یک جای دیگری بوده است که برای خودش اذان و اقامه میگفته و حضرت مررت. قضیه شخصیه است ما احتمال میدهیم و هو یوذن و یقیم اذان واقامه برای همین نمازی که من میخواهم بخوانیم.
فلم اتکلم بحث گوش کردن نبوده است بلکه از باب این که تکلم کردن مثلا مبطل اقامه است. او اذان گفت برای این نماز اقامه گفت برای این نماز ما هم که باطلش نکردیم و تکلم نکردیم.
سوال:؟؟؟
جواب: اونها با کناریشان حرف میزدند. لزومی ندارد که شما هم شنیدید.
مهم این روایت سوم است روایت سوم سندش حسین بن علوان است که باز مرحوم خویی با کامل الزیاره درستش میکند و ما با کثرت روایت و روایت اجلا «بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ الْمُنَبِّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كُنَّا مَعَهُ با حضرت بودیم فَسَمِعَ بودیم ولی میگوید فسمع، إِقَامَةَ جَارٍ لَهُ بِالصَّلَاةِ جار بودن است اون برای خودش اذان واقامه میگفته است. این دیگه بهتر است. فَقَالَ قُومُوا فَقُمْنَا فَصَلَّيْنَا مَعَهُ بِغَيْرِ أَذَانٍ وَ لَا إِقَامَةٍ وَ بعد هم برای این که سوال برایشان پیش نیاید قَالَ يُجْزِئُكُمْ أَذَانُ جَارِكُمْ.» معلوم شد که اقامه جار اعم از اذان و اقامه است. هم اذان و هم اقامه را حضرت فرمود سماعش کفایت میکند. در اذان و اقامه روایت حسین بن علوان است عمل مشهور هم هست اگر کسی هم میگوید ضعیف السند است ضعفش منجبر به عمل مشهور است لذا حجت بر اصل مساله تمام است.
سوال:؟؟؟
جواب: بله دیگه. خب درب مسجد بوده است مثلا. سماع میکردند ولی مهم سماع امام است لذا به او اسناد میدهند.
روایات دیگری در باب است که مرحوم اقای حکیم فرموده است یشیر. انها هم اشاره به همین جهت دارد که مرحوم اقای خویی انها را اورده است و همه انها را جواب داده است و مرحوم خویی فرموده عمده همان دو روایت است به ذهن ما این است که عمده همین یک روایت است. حالا مهم نیست یک روایت هم کافی است انها هم موید هستند.
روایات دیگری را مرحوم اقای حکیم اورده است گفته است این هم یشیر بعد خودش گفته است مدلول انها یک چیز دیگری هست یکی این است که «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ أَنَّ علیا ع كَانَ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ غَيْرُهُ وَ قَالَ كَانَ يُقِيمُ وَ قَدْ أَذَّنَ غَيْرُهُ.» این که غیرش اذان میگوید و حضرت اذان نمیگوید از باب این است که سماع کرده است.
ولی به ذهن میاید که برای همان جماعت است و ربطی به سماع ندارد برای جماعت هر کسی اذان بگوید میشود اذان همان جماعت حتی روایت بود که اگر امام بعدا بیاید فورا اقتدا میکند و لو لم یسمع الامام. ربطی به سماع ندارد. همان که اقای حکیم در ادامه فرموده است که ظاهر این روایات اکتفای به اذان اینها نه به سماع اذان اینها. اذان احد المامومین نه سماعش و لو لم یسمع. کافی است برای مامومین و لو لم یسمعوا تازه امده اند. باز هم کافی است و لو این که امام لم یسمع. میرود جلو و نماز را شروع میکند این مربوط به اکتفا است نه به سماع. هر اذانی که برای نماز گفته میشود برای همه انهایی که میخواهند ان نماز را بخوانند اکتفا میشود.
به نظرم در بسم الله هم هست اگر در سر سفره یک نفر بسم الله بگوید ما نشد که نگاهش کنم از قدیم در ذهنم هست یک نفر بسم الله بگوید برای همه کافی است. البته نه این که مبرر بشود شما بسم الله نگویید ها. یک طلبه یک مبلغ دین حمله میکند به غذا مثل چی ها نه بسم الله و نه الحمد الله. اینها اداب اسلامی است و اداب اجتماعی شده است. بعد استدلال کند شما بسم الله گفتی و کافی است. اینها جالب نیست ولی در ذهنم این است که یک بسم الله سر سفره برای همه کسانی که دور ان سفره نشستند کافی است. اذان و اقامه هم این طور است برای همه کسانی که میخواهند نماز بخوانند کافی است.
پس این روایت دلالت ندارد.
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا حَضَرَتِ الْمَائِدَةُ فَسَمَّى رَجُلٌ مِنْهُمْ أَجْزَأَ عَنْهُمْ أَجْمَعِينَ.
سوال:؟؟؟
جواب: از عبارت عروه گذشتیم. میرسیم اینها جهات بحث است ما اصلش را درست بکنیم.
طایفه دیگری از روایت روایاتی که میگویند لا باس بان یوذن الغلام قبل ان یحتلم. غلام قبل از احتلام میتواند اذان بگوید پس معلوم میشود که سماع کافی است. به نظرم اینها اصلا اشاره هم ندارد حالا مرحوم اقای حکیم میگوید یشیر اقای خویی اورده است به عنوان استدلال. گمان ندارم کسی به این روایات استدلال کرده باشد اقای حکیم هم میگوید یشیر. ایشان میگوید به اینها استدلال کرده اند که سماع کافی است لا باس ان یوذن الغلام قبل ان یحتلم میخواهد بگوید که بلوغ شرط اذان نیست.
سوال:؟؟؟
جواب: اذان هر جا مشروع است. میخواهد برای دیگران بگوید نه این که بحث سماع باشد. گفتن برای دیگران غیر از سماع است و لو این که سماع نکنند کافی است.
خب این هم دلالت ندارد عرضم به خدمت شما همان روایت.
سوال:؟؟؟؟
جواب: بله ان هم روایت خوبی است اذان قبیله را شنید عرضم به خدمت شما. نه فرقی نمیکند.
سوال:؟؟
جواب: البته تسهیل در نسا. راست میگوید روایت مطلق ندارد. در نسا یک تسهیلی است به جای اذان کامل ناقص هم گفته است اجزا.
سوال:؟؟؟
جواب: برای نسا خوب است. باب چند بود این؟ قبلا خواندیم از ذهنم رفته بود. باب 14 روایت علل بود دیگه. روایت سندش هم گیر داشت. وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عِيسَى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ الْمَرْأَةُ عَلَيْهَا أَذَانٌ وَ إِقَامَةٌ فَقَالَ إِنْ كَانَتْ سَمِعَتْ أَذَانَ الْقَبِيلَةِ فَلَيْسَ عَلَيْهَا أَكْثَرُ مِنَ الشَّهَادَتَيْنِ. این هم نفی اذان و اقامه نمیکند باز میگویداذان و اقامه بگوید این مفید فایده نیست. بگذریم.
اصل مساله تمام است حجت بر ان تمام است ثم یقع الکلام فی جهات. جهت اولی این است که ایا این سقوط علی نحو رخصه است یا علی نحو عزیمت است. مرحوم سید فرموده است که علی وجه رخصت است. منتهی میگوید “بمعنا” این رخصتی که این جا میگوید با رخصتهایی که قبلا میگفت فرق میکند بمعنی انه یجوز له ان یکتفی بما سمع. بدل است سماع بدل است میتوانی خودت مبدل منه را بیاوری. نه فقط مشروعیت نه مطلوبیت، رخصت قبلها میگفت مطلوب است امر ندارد. نه در این جا به ان معنا نیست اذان واقامه در حق شما امر دارد در مقام امتثال این را بدل ان قرار داد. میتوانی به این اجتزا بکنی و میتوانی خودت بیاوری. در مقام امتثال شارع مقدس یک بدلی در حق تو اذان و اقامه همان طور موکد است ولی شارع مقدس مسقط قرار داده است این را بدل اذان و اقامه خودت قرار داده است که مثلا این جور میگوید اگر هم نخواستی میتوانی مبدل منه را همان امرش به نحو همان تاکد باقی است فقط اجتزا در مقام امتثال است.
و لکن در مقابل بعضی گفته اند عزیمت است و بعضی رخصت را تایید کردند به یک بیان اخری. کسانی که میگویند عزیمت است میگویند روایت ما اجزا بود گفت سماع بکنیم یجزی سماع اذان جار. خب وقتی که مجزی شد یعنی امر ساقط است دیگه. وقتی که امر ساقط است دیگه دوباره معنا ندارد که بیاوری. امتثال بعد از امتثال که معنا ندارد امر ساقط شد. بعضی به همین کلمه اجزا تمسک کردند و گفته اند اجزا میفهماند عزیمت را چون اجزا یعنی مسقط است وقتی مسقط شد پس دیگه جا برای اوردن نیست مشروعیت ندارد.
ولکن این فرمایش ناتمام است اولا اجزا دلالت ندارد بر مسقطیت. اجزا که در اصول میگویند بله میگویند مجزی است یعنی مسقط اعاده و قضا اون هم همه نمیگویند ها معمول میگویند عمل به امر ظاهری مجزی است یعنی مسقط اعاده و قضا است. این در اصطلاح اصولیین اجزا را به معنا مسقطیت میاورند اما در اصطلاح روایات اجزا به معنای مسقطیت نیست اجزا به معنا جواز اکتفا است اصلا اجتزا معنای عرفی و لغوی یعنی جواز اکتفا. منافاتی هم ندارد که امر هم باقی مانده باشد.
مما یدل علی ذلک ما ورد در مراه. در مراه فرمود حسنٌ همه اذان را بیاورد حسن امرش باقی است ولی و لها ان تجتزی به چند کلمه. اگر محال است اون میگوید اجتزا با بقای امر. میگوییم نه اصلا محال نیست واقع شده است هم اجتزا و هم امر باقی است. حضرت فرمود همه را بگوید حسن است امر دارد ولی میتواند هم به شهادتین مثلا اجتزا بکند. اجتزا به معنای مسقطیت نیست اصطلاح اصولی است اگر باشد. اجتزای لغوی یعنی جواز اکتفا. میتوانی اکتفا بکنی. اگر نگوییم از همین ماده استفاده میشود که میتوانی بیاوری، رخصتٌ. استفاده عزیمت قطعا نمیشود.
اصلا مضافا، ثانیا، اجتزا به معنای مسقط امر است ولی عزیمت بودن را ثابت نمیکند. گذشت سید از کسانی است که میگفت امر ساقط است ولی مطلوبیت شرعی باز هم دارد اشکالی ندارد امرش ساقط ولی هنوز مطلوب شارع باشد. مثل سواک امر لزومی ندارد ولی مطلوبیت استحبابی دارد حالا این هم امر استحبابیش ساقط است ولی مطلوب شارع باشد مسقطیت برای تسهیل است میگوید نگران نباش ولی بیاوری هم ما دوستش داریم. با این هم میسازد. به ماده اجتزا نمیتوان استدلال کرد بر عزیمت بلکه موهم این است که رخصت است.
مضافا که این که متفاهم عرفی که میگوید سماع کافی است میخواهد یک نوع منتی بگذارد یک تسهیلی بکند. میدانیش هم این جوری هست. همینکه شنیدیم دیگر زحمت اذان گفتن را بردارد. همسایه گفت همین که شنیدیم کفایت میکند دیگه. به ذهنم میاید که میخواهد یک تسیهلی در حق ما ایجاد کند و تسهیلش به این است که بدلیت و اجتزا را بپذیرد نه این که مشروع نباشد مناسبت تسهیل با مشروع نکردن نیست. این فرق میکند با ان که وارد مسجد میشد میخواست اذان بگوید میگفت اذان نگو مردم این جا اذان گفتند اذان همان ها اذان تو است در ان جا لسانش عزیمت بود.
اگر ما به این قرائن ماده اجتزا مقام تسهیل به این اطمینان رسیدیم که مطلوبیت دارد فبها. و اگر نرسیدیم شک میکنیم که ایا عزیمت است یا رخصت قبلا بحث کردیم هر کجا شک کردیم که عزیمت است یا رخصت مقتضای اطلاقات این است که رخصت باشد. روایاتی که ترغیب میکند ما را به اذان اطلاقش این جا را، شک داریم که اطلاقش این جا را میگیرد یا نه هر کجا شک کردیم میگوییم اطلاقش این جا را شامل میشود.
اینکه مرحوم سید گفته است رخصت است تمام است و این که رخصت را معنا کرده است این هم درست است همان اجتزایی که ما هم در ذهنمان همین است سماع مجزی است به حکم روایات. روایات سوم همین است اذان جار شما یجزی. خوب گفته است گفته است به معنا این از روایت سوم گرفته است بمعنی انه یجوز له ان یکتفی بما سمع. هم معنایش درست است هم این که گفته است رخصت است درست است میرسیم به جهت ثانیه ایا اطلاق دارد؟ امام و ماموم و منفرد همه را میگیرد یا بعضی را شامل میشود للکلام تتمه جهت ثانیه را ان شالله فردا بحث خواهیم کرد.