فقه ـ جلسه ۱۰۱ـ ۱۴۰۱/۱۲/۶

خارج فقه             جلسه 101              6/12/1401

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در سماع تمام شد فقط یک کلمه ای که باقی مانده این است که عرض کردیم صحیحه عبد الله بن سنان همان طور که مرحوم اقای خویی فرموده است ربطی به سماع ندارد، فرض کرده است یک اذانی که مشروع است در اذان مشروع میگوید اگر موذن کم گذاشت تو تکمیلش کن. صحبت از سماع نیست به این جهت سماع نظری ندارد ممکن است فقط همان مال مامومی بلند شده است اذان میگوید برای نماز جماعت یک چیزی کم گذاشت و امام تکمیلش کند. وقتی موذن اذان میگوید و ناقص باشد ازین حیث در مقام بیان است نه از حیث سماع. اینها را بحث کردیم و گفتیم درست است.

مرحوم سید هم گفت ان نقص را کامل بکند ظاهرش به همین صحیحه عبد الله بن سنان نظر دارد این هم درست است. بعد گفت به شرط مراعات ترتیب این را میخواستیم اصلاحش بکنیم. مقصود از شرط مراعات ترتیب چیست؟ یعنی مثلا این اقا لا اله الا الله اخر اذان را یکی را گفت است امام هم نقص را تمام کرد و یکی بگوید ترتیب مراعات شده است، یا اون مثلا قبل از این که وارد شهادتین بشود سه تا الله اکبر گفت برای اذان امام یکی دیگه بگوید ترتیب مراعات شده است، این است مقصود؟ یا این که مقصود از مراعات ترتیب لعل مراعات ترتیب در ناقص ها.

این که روایت بگوید ترتیب را مراعات کن به معنای اولی خلاف ظاهر است. موذن اذان گفت نقّص فی اذانه. حی علی الصلاة را نگفت رفت سراغ حی علی الفلاح. ما میگوییم حی علی الصلاة ما تتمیم کرده ایم دیگه. و لو این که موذن الان در لا اله الا الله است. اذا اذن موذنی فنقص شما تکمیل کن. میخواهد ترتیب بین مکمل شما و کلام او اقا میخواهد ترتیب باشد یا نباشد، که غالبا اصلا ترتیب نیست. غالبا که او نقص میاورد زود میگذرد ما نقص را تکمیل میکنیم اون گذشته است از موردش ترتیب مراعات نمیشود چه اشکالی دارد تعبد است شارع گفت است حی علی الفلاح را یادش رفت یا حی علی خیر العمل را یادش رفت مثل سنی ها میگوید او دارد الله اکبر میگوید و ما میگوییم حی علی خیر العمل. تمام. اطلاق دارد روایت.

فوقش این است که کسی بگوید هنوز در حال اذان است مثلا زودتر نه به این معنا که او هنوز وارد فصل بعدی نشده است من ان را بیاورم که ترتیب بین تکمیل من و اذان او حاصل بشود، نه. احتمال دارد که سید میگوید ترتیب یعنی مثلا اگر یادش رفت حی علی الصلاح و حلی علی الفلاح و مستقیم رفت حی علی خیر العمل و شما میخواهی بگویی اول بگو حی علی الصلاه بعد بگو حی علی الفلاح. یا یک الله اکبر اول یادش رفته است بعد هم یک حی علی الصلاة شما خواستی تکمیل کنی اول الله اکبر را بگو. ترتیب در آن ناقص نه فصولی که او بیان میکند.

سوال:؟؟؟

جواب: و ان یسمع و مع فرض النقصان موذن ناقص گفته است یجوز له یجوز برای سامع. سامع ان یتم. سامع اتمام میکند ما نقصه القائل. موذن ناقص اورده است این تکمیل میکند و یکتفی به، میگوید اذان ما کافی شد مقداری را او و مقداری هم خودمان گفتیم. بعد در اخرش دارد لکن بشرط مراعاة الترتیب. کذا را هم گفته است هر دو را گفته است ان هم مربوط به ما نبود و کذا اذا لم یسمع التمام یجوز له ان یاتی بالبقیه و یکتفی به لکن بشرط مراعاة الترتیب.

سوال:؟؟؟

جواب: نه ظاهرا. حالا کذا دوم باشد و کذا اذا لم یسمع التمام. نه این هم احتمال بدی نیست. و کذا اذا لم یسمع التمام نه این که بعضی را سماع نکرده است تکمیلش را سماع نکرده است. لم یسمع التمام یجوز له ان یاتی بالبقیه. بقیه را این بیاورد. نصف را او گفته است او حواسش نبود سماع نکرد نصف دیگر را. و یکتفی به لکن بشرط مراعاة الترتیب در این صورت چه معنا میشود بقیه را بگوید به شرط مراعات ترتیب؟ این موالات است نه ترتیب.

ما در ذهنمان این است که اگر این تنقیص اگر بود تنقیص در اصل، اولی. و تنقیص در سماع دومی، گفته او میشود گفته من اگر ناقص بود. سماع من میشود اذان من. ایشان اطلاق گفت دیگه.

سوال:؟؟؟

جواب: نه ان طور نیست.

منتها این معلوم باشد این که ما در صحیحه عبد الله بن سنان قبول کردیم ربطی به سماع نداشت. میگوید موذن ما بلند شده است اذان میگوید گاهی اوقات یادش میرود و از فصلی به فصل دیگری میاید ما ان را تکمیل میکنیم این را ما گفتیم مشکلی نداریم اما در فرض سماع ما تکمیلش کنیم این ربطی به سماع ندارد لذا اتمام ناقص هم درفرض سماع دلیل ندارد.

اللهم به الغا خصوصیت. بگوییم فرقی ندارد حالا اون میگوید در صف نماز جماعت بلند میشود و میگوید و ناقص است، میگویید تکمیل کنید کافی است. حالا همسایه دارد میگوید جار دارد برای نماز خودش میگوید نه این نماز، ما نتوانیم تکمیلش کنیم، این را ذهن عرفی نمیپسندد.

اقای خویی فرموده است تفصیل است ناقص بیاورد شما باید تکمیلش کنید یکفی، ناقص سماع کند لایکفی باید جدید شروع کند ولی در ذهن ما این است نه. ما که گفتیم اصلا سماع شرط نیست اگر هم بگوییم سماع شرط است ذهن عرفی ما میگوید فرقی ندارد حالا همان مقدار سماع کردی مثل این که خودمان گفتیم است. بقیه را خودمان میگوییم دیگه. این که مرحوم سید فرموده است سماع مثل نقص قائل است نقص در سماع مثل نقص در خود قول است شبهه دارد ولی بعید نیست.

الرابع چهارمین مورد مسقطیت اذا حکی اذان الغیر او اقامته فان له ان یکتفی بحکایتهما. مرحوم سید چون در مسقطات دارد بحث میکند اول جهت مسقطیت را اورده است بعد در مساله بعدی گفته است مستحب است حکایت. و الا فنّی اش این است که اول همانطور که اقای خویی بحث کرده است اول ما از استحباب حکایت بحث بکنیم ببینیم استحباب دارد یا نه بعد بحث کنیم مجزی است یا نه. ولی ایشان عکس کرده است.

خب حالا ما تابع سید میشویم. اذا حکی اذان الغیر او اقامته فان له ان یکتفی بحکایتهما خب خود حکایت چیست حکایت اذان یعنی چه، مهم نیست حکایت یعنی چه. چون عنوان حکایت در عبارت فقها است در روایات عنوان حکایت نیامده است که ما بحث کنیم حکایت یعنی چه. ما باید ظاهر روایت را ببنیم چه میگوید.

ظاهر روایت این است که از موذن تبعیت بکند و اذان را بگوید حالا جهری یا اخفاتی مهم نیست مهم تبعیت است

ضمنا بعضی ادعا کردند که اصلا این بحث حکایت اذان در کلمات سابقین نیست این را پیدا کنید از زمان صاحب جواهر امده است حکایت مسقطیت دارد یا مستحب است بحث تاریخی هم دارد البته مهم هم نیست ممکن است یک عنوانی از روایت استفاده بشود که سابقین غافل شده است. رب شیء ترک السابقون که رسیده به لاحقون.

عنوان روایت را عرضم به خدمت شما در باب 45 ابواب اذان این جور اورده است عنوان روایت را، باب 45 باب استحباب حکایة الاذان عند سماعه کما یقول موذن و لو علی الخلا. یک نکته دارد بعضی فکر نکنند حالا در حالت خلا مثلا یک نوع توهین است که ما اینها را بگوییم. نه حالت خلا شما با حالت صلات شما برای رب الارباب هیچ فرقی ندارد. نه از باب این که صلات و خلاء شما یکی است بلکه از باب این که خداوند محیط به همه چیز است. از سلطه او از نظر او از احاطه او خارج نیستید. اصلا خود خلا روایت دارد که چه دعاهایی بخوانیم اونجا. تخیله کردن جای حمد خدا است الحمد الله الذی اخرج عنّی فلان. اینها فکرهای عوامی است که نمیدانم لخت باشم چطور ذکر خدا بگویم. اصلا گاهی اوقات ذکر خدا در حالت لختی است. اصلا نزولش در همان زمان است.

بله، محمد بن یعقوب عن محمد بن اسماعیل عن فضل بن شاذان عن حماد بن عیسی عن ربعی بن عبد الله عن محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام “قال: کان رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم اذا سمع الموذن یوذن قال چطور اذان میگفت؟ مثل ما یقول فی کل شیئ.” حکایت یعنی این. مثل او گفتن.

حالا سرّی باشد یا علانیة یک فرقی بین تابع و متبوع دارد. اون به ان مقدار بلند میگوید دارد ندا میکند نه این میشود یک موذن دیگری. نه. کوتاه تر باشد این مقدارش متفاهم عرفی هست که حالت موذنی را نباید به خودش بگیرد، مثل او بگوید ولی اون موذن است نه این. پس این که بعضی گفته اند سرا مستحب است این ها هیچ وجهی ندارد.

یا روایت دومی روایت مستفیضه است سند ان روایت اولی هم گیر ندارد ان محمد بن اسماعیل را گفتیم گیر ندارد از مشایخ کلینی است و کلینی از او اکثار روایت دارد نمیشود ادم بدی باشد. محمد بن علی بن الحسین شیخ صدوق باسناده عن محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام “قال له یا محمد بن مسلم لا تدع ذکر الله عزوجل علی کل حال و لو سمعت المنادی ینادی بالاذان و انت علی خلا فاذکر الله عزوجل  و قل کما یقول الموذن” حکایت کردن یعنی به تبع او گفتن. به تبع هم به دست میاید، میگوید بگو کما یقول یعنی اول او بگوید. شروع کننده او است شما تابع هستید. و همچنین روایات دیگری کاری با ان نداریم.

مقصود این که حکایت اذان معنایش چیست حکایت عنوان روایات نیست اونی که حجت بر ان داریم همین است مثل موذن گفتن استحباب دارد دیگه. کان رسول الله ظاهرش استحباب است این روایات. خود روایت گفت امر کرد لا یدعنّ فاذکر الله از باب این که ذکر خدا است و دستور داد که این کار را انجام بدهد. نمیشود این اوامر اوامر وجوبیه باشد، اقای خویی میفرمود نمیشود اوامر وجوبیه باشد چون لو کان لبان محل ابتلا است اگر وجوب داشت حتما به ما میرسید. یکی هم ان نکته ای که ما گفتیم که خود اذان گفتن مستحب است ملاک الزامی ندارد آن وقت حکایتش ملاک الزامی داشته باشد! گفتنی نیست.

پس مستحب است حکایت بمعنی ان یقول مثل قول موذن. اطلاق هم دارد سرا یا علانیة بیاورد. و مثل ما یقول الموذن، موذن گفته است حی علی الصلاة این هم بگوید حی علی الصلاة. لا حول و لا قوه در او نیست. مثل او باشد. مثلیت هم اطلاق دارد در همه فصول اذان را میگیرد. مثل او باید ما اذان بگوییم این استحباب دارد.

حالا مرحوم سید فرموده است که (سید هم مقصودش این است ها) سید فرموده است اگر اذان را حکایت کردی این مسقط اذان است دیگه لازم نیست که خودت اذان بگویی. لازم نیست اقامه بگویی. به چه بیان مرحوم سید فرموده است؟ ما روایتی نداریم این مثل روایت سماع نیست که فرمود یجزیکم اذان جارکم. ما این جا دلیلی بر اجزا نداریم. تمام این روایات را نگاه کنید داستانش این است که مثل موذن بگویید. اما یجزی مثلا این روایتی ندارد که یجزی. لذا بعضی امدند برای اجزای حکایت وجه ذکر کردند:

یک وجه ان گفتند که خب کسی که حکایت میکند اذان را سماع هم میکند که خب سماع گفتیم مجزی است بحث قبلی پس حکایت هم مجزی است. که ظاهرا مرحوم اقای حکیم این وجه را پسند کرده است که این از باب سماع است. حکایت از باب سماع است. لعل مراد ایشان این است که وقتی سماع مجزی باشد این سماعِ به علاوه است، به طریق اولی این مجزی است هم سماع است هم بعلاوه. نه این که روایت سماع خودش دلالت دارد بر مجزی بودنِ حکایت به عنوان حکایت. نه، روایت سماع این را به عنوان حکایت اثبات نمیکند که مسقط است. ولی الحاکی لیس علیه الاذان. چون سمع. به این بیان. حکایت را درست است از گردنش میاندازد، ولی به عنوان حکایت درست نمیشود. خب این وجه خوب است برای اسقاط نه برای اثبات این عنوان.

وجه ثانی گفتند که حکایت اذان مسقط است، از باب این است که اذان میگوید اطلاقات. اصلا نیاز به خطابات ثانویه نداریم سماع. سماع خطابات ثانویه است. لا صلاة الا باذان و اقامه و این هم اذان گفته است. کسی که حکایت اذان میکند اذان گفته است. لذا این هم مجزی است.

اشکال کرده اند که نه حاکیِ اذان صدق نمیکند که أذّن، چرا؟ سمع هست وجه قبلی، ولی صدق نمیکند که اذان گفته است چون حاکی اذان این الفاظ را همین طور میگوید در معنایش استعمال نمیکند لقلقه زبان است. اون میگوید ما هم میگوییم. به ما نمیگویند تو اذان گفتی. ما اذان نگفتیم بابا، معنا را اراده نکرده است انشا نکرده است، لذا صدق نمیکند که اذان گفته است. این اشکال کردند که اطلاقات این جا مفید نیست.

و موید ان این است که در روایت این را به عنوان ذکر الله اوردند نه به عنوان اذان. صحیحه محمد بن مسلم این را به عنوان ذکر الله مستحب کرده است نه به عنوان اذان. خواندیم الان حضرت فرمود لاتدعنّ ذکر الله و لو این که در خلا باشی. بعد فرمود که صدای اذان را سماع کردی اذان بگود. این از باب ذکر الله است از باب اذان نیست.

ولکن در ذهن ما این است که نه مرحوم اقای حکیم هم این جور در ذهن مبارکش هست که این مثلا از باب ذکر الله است نه از باب اذان. و لکن به ذهن میاید که حاکی اذان هم اذان گفت منتها به تبعیت. هر چند در روایت ندارد أذّن، ولی وقتی اذان گفت کان رسول الله، عبارت این بود که “اذا سمع الموذن یوذن قال مثل ما یقول فی کل شیئ” مثل همان را میگفت به ذهن میزند که این هم اذان میگفت منتها نه ان اذان اصطلاحی که بلند است و فلان است. اولا ما عرضمان این است که این هم اذان گفته است منتها اذانش بعد از اون است به تبعیت است.

و این که شما میگویید حاکی فقط لفظ میگوید معنا را اراده نکرده است انشا نکرده است این هم درست نیست. یعنی پیامبر وقتی اون گفت الله اکبر پیامبر هم گفت الله اکبر، معنایش را اراده نکرده است؟ گفتنی نیست. در خود روایت بر این ذکر اطلاق کرده است چطور میشود که معنا را اراده نکرده باشد. نه این گفتنی نیست.

مضافا جای شبهه هم دارد که اگر کسی بگوید کی گفته است در اذان باید معنا را اراده بکند اصلا؟ الفاظ را بگوید خودش یک اذان است معناش را نفهمد. اذان است اعلام کرده است بچه است لم یحتلم است بلوغ شرط نیست واقعا معنایش را میفهمد؟ پدرم این طور میگفت من هم این طور میگویم. اذان گفته است. این که در اذان باید معنا اراده شده باشد نه این هم دلیل ندارد

حاصل الکلام این که روایت فرمود (یک بیان بالاتری) لا صلاة الا باذان و اقامه، این الان به حمل شایع اذان است حالا اصلا نگویند اذان گفت این اذان است دیگه. لا صلاة الا باذان هذا اذان. صحت سلب دارد؟ گفتنی نیست.

سوال:؟؟؟
جواب: اصلا اذان را نمیفهمیده چی است چیست؟ اون گفته است این هم دارد میگوید. هذا اذان. قصد نمیخواهد اذان گفتن. همین فصول از او صادر بشود اذان میشود اذان اعلام است.

نه این شبهه که اذان بر این صدق نکند شبهه واهیه است. لذا ما میتوانیم وجه دوم را بگوییم درست است. حکایت اذان مصداق اذان است یکی از افراد اذان است. حالا درست است که گفتند حکایت اذان مسقط است، این تعبیر درست نیست. از مسقطات تعبیر نادرست است، ولی مطلب درست است. این اذان است دیگه.

سوال:؟؟؟؟

جواب: گفته است سید. گفته است فرقی ندارد حکایتش.

سوال:؟؟؟

جواب: نه ما میگوییم اذان باید برای نماز باشد اذان اعلام هم که تازه قصد اذان میکند میگوییم برای نماز به درد نیمخورد. برای نماز اینها را تکرار کرده است و هیچ معنایش را نمیفهمد. گفتیم این بچه ای که نابالغ است تازه یاد گرفته است اذان را، لم یحتلم، میگوییم بابا میخواهیم نماز بخوانیم قبلش این کلمات گفته شود. تمام. و لو این که قصد این معانی نشود.

وجه دوم هم تمام است ولی با عنوان مسقطیت سازگاری ندارد.

یک وجهی سومی به ذهن ما رسیده است برای اجزا. ما میگوییم اهنگ این روایات اهنگ اجزا است نه مجرد این که مستحب است حکایت اذان نه. حضرت این جور فرمود کان رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم اذا سمع الموذن یوذن قال مثل ما یقول فی کل شیئ. مثل همان را میگفت. میگوییم متفاهم عرفی از مثل او را میگفت، یعنی هر چه اون کارایی داشت این هم دارد. اذان اصلش برای نماز است دیگه.

سوال:؟؟؟؟

جواب: اشکالی ندارد. مثل ما یقول را میگفت یعنی هر چه که اثر دارد برای اذان برای اذان هم هست. مثل ان را میگفتند نه فقط از باب این که مستحب بوده است که بگوید حکم تکلیفی فقط. که این اقایان فقط حکم تکلیفی استفاده کرده اند. مثل اون را بگوییم یعنی این هم مثل او میشود وقتی که او اذان گفت تو هم اذان بگو یعنی اذان شما همان خاصیتِ ان اذان را دارد.

سوال:؟؟؟
جواب: اون که هست. نه برای همان نمازی که میخواهیم بخوانیم به همان اذان اکتفا میکنیم. منحصر نیست من نمیگویم بابا اعم است در بعضی از موارد نمیخواهیم نماز بخوانیم ولی اذان میگوییم فرقی ندارد. اذان همیشه برای نماز نیست ولی مثل او را شما بگو یعنی اذانت در اثار مثل اذان او است.

سوال:؟؟؟

جواب: اصلا نیاز به ان حرفها نداریم، اصلا شما بگو که روایات سماع ضعیف است و اصلا بعضی مواردش گیر دارد ما میخواهیم یک عنوان اعمی پیدا کنیم تا جاهایی که اونجا گیر داشت این جا گیر نداشته باشد. یکی از اثار این بحث همین است دیگه که از سماع که میخواهیم جدایش کنیم میخواهیم بعضی جاها که گیر داشت دیگه گیر نداشته باشد.

سوال:؟؟؟
جواب: حالا اون باز به جای خود. این هم همین جور. در ان فضا گفته بشود اذان شما است حکایت هم بکنی مثل اون تو هم بگو، متفاهم عرفی این است که اثر ان را دارد.

این که فقط بگوییم مستحب است بعد بگوییم گیر کنیم اثرش چیست مسقطیت دارد یا نه پر واضح است اصلا قدیمی ها که این بحث را نیاورده اند نکته اش همین بوده است که واضح بوده است. اذان نیاز نیست که ابتدایی باشد تبعی هم باشد به تبعیت هم باشد کافی است دیگه.

سوال:؟؟؟؟

جواب: حالا اذان را من همش اذان را میگوییم چون اون اقامه. سید گفته است ما بحث داریم ما فعلا داریم اذان را صحبت میکنیم.

سوال:؟؟؟؟

جواب: خب و اما این که در صحیحه محمد بن مسلم ابتدا فرمود که ذکر خدا را بگو بعد امد فرمود سماع کردی اذان را، اذان را تکرار کن، هیچ دلالتی ندارد که تکرار اذان از باب ذکر الله باشد. این دلالتش این است که اذان هم ذکر الله است اما این که این هم استحبابش، این که فقط این جنبه ذکر الله دارد نه. هم جنبه اذانی و هم جنبه ذکر اللهی دارد. صدر روایت محمد بن مسلم میگوید ذکر خدا را بگو و یکی از اذکار اذان است این منافات ندارد که هم اذانیت داشته باشد که مرحوم اقای حکیم استظهار کرده که فقط جنبه ذکر الله دارد. نه با هم منافاتی ندارد.

سوال:؟؟؟؟؟

جواب: نه میخواهد اون قرینه بیاورد که اذانِ حکایت اذان نیست ذکر الله است. مثل روایت صحیحه محمد بن مسلم و بعضی روایات دیگر. میگوییم منافاتی ندارد که هم اذان باشد و لا صلاة الا باذان و اقامه شاملش بشود، و هم ذکر الله باشد. ما دنبال این هستیم که اذان حکایتی از مصادیق اذان باشد شبهه این است که از مصادیق اذان نیست. این از مصادیق ذکر الله است اقای حکیم میگوید اگر مجزی است از باب سماع است میگوییم نه اقا از مصادیق ذکر الله است، اذان هم هست، مسقطیتش از جهت اذانیت است. بحث سر این است این که مسقط است ایشان هم قبول دارد که مسقط است ولی از باب سماع. ایا این طور است که از اونجا گیر کردیم این جا هم گیر میکنیم؟ یا نه این که مسقط است از باب اذان است. ایشان میگوید از باب مسقطیت است.

سوال:؟؟؟؟

جواب: گفتیم تعبیر به مسقط نادرست است و ما نمیتوانیم تعبیر را درست بکنیم.

سوال:؟؟؟
جواب: اشکالی ندارد. اصلا هیچ منافاتی ندارد اذان ذکر خدا است این را هم داشته باش، هر ذکری را هم باید داشته باشی. این نفی نمیکند. مهم این است، از این روایت ما نمیتوانیم استظهار کنیم که نفی میکند اذانیت را از اذان. ایشان ادعایش این است که ظاهر روایت این است که اذان نیست ما میگوییم اذان است اذان ذکر خدا است و از باب ذکر مصداق فرموده است بعد هم گفته است هر ذکری را داشته باش. غفلت نکن.

همه این مباحث در مورد اذان بود ما در اذان گیری نداریم، اما مرحوم سید گفته است که اقامه هم این جوری است اقامه را هم حکایت کرد، اونجا بعضی تند تر شده اند گفته اند حالا اذان را قبول کنیم اقامه هیچ وجهی ندارد که مثلا مسقط باشد.