خارج فقه آیت‌الله گنجی ۱۴۰۲۰۸۲۴ «جلسه ۳۸»

از آیت‌الله گنجی

درس خارج فقه              جلسه 38              تاریخ:24/8/1402

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمان الرحیم.

بحث در زیادی تکبیره الاحرام بود عمدا و به قصد جزئیت. لا رجاءً و احتیاطا. اون فرض بعدی است که بحث خواهیم کرد.

عمده در مبطلیت تکبیره ثانیه فرمایش مرحوم اقای خویی است که دیگران هم گفته اند ایشان منقح بیان کرده که تکبیره ثانیه به قصد جزئیت برای صلات با این که قبلا تکبیره الاحرام گفته امرش ساقط شده این مصداق زیاده است. بحث به این جا منتهی شد که روایت من زاد فی المکتوبه یا فی صلاته فعلیه الاعاده. ایا شامل این میشود یا نه؟

مرحوم اشیخ عبد الکریم تشکیک کرد. گفت زاد فی صلاته باید نمازش را زیاد کند. نه در نمازش زیاد بکند. زیاد کردن نماز هم به این است که یک رکعت مثلا اضافه بخواند. ظرفیت نیست. موید ایشان اون روایت عبید بن زراره است که حضرت فرمود و الله قسم یاد کرد که اعاده سجده را شما زیاد کردید مبطل نمازت نیست مبطل نماز اون وقتی است که شما رکعت را اضافه کنید. اگه ان روایت را بخوانید. دو روایت است که در ان دو روایت حضرت فرموده که اضافه کردن سجده نماز را باطل نمیکند. اضافه کردن رکعت باطل میکند. یکی از شاگردان؟؟؟؟؟ استاد: یک سجده دیگری کرد دیگه. گفت اصل عدم است. ما هم باشیم این کار را میکنیم. یکی از شاگردان؟؟؟ استاد: یعیدها من رکعة. یک روایت دیگری هم هست به همین مضمون. شاید روایات دیگری باشد به همین مضمون. رکعت زیاد باشد مال رکعت است که مبطل است.

لکن به ذهن میاید که در مورد سهو است. موضوعش لم یدر است. در لم یدر حضرت فرموده که زیاده یک سجده مضر نیست اطلاق ندارد مال فرض عذر است. در فرض عذر قسم یاد کرده است که یک سجده زیادیش مانعی ندارد. نمیتوانیم ما به اطلاق او تمسک کنیم چه در فرض عذر چه فرض غیر عذر. حالا به عنوان منبه و موید ما اوردیم ولی نه او نمیتواند موید باشد. خصوصا که بر خلافش قرینه داریم. و ان خلافش این است که در ان روایتی که سوال میکند که سور عزائم را بخوانم بعد سجده کنم، حضرت میفرماید نه نمیتوانی بخوانی چون اگر سجده کنی فان السجده زیاده فی المکتوبه. سجده را میگوید زیاده در مکتوبه است اون فرض تعمد است. در فرض تعمد صاحب مساله میگوید سجده زیاده در مکتوبه است. یک جای دیگری فرموده من زاد فی المکتوبه فعلیه الاعاده. تمام است دیگه. ما از جهت موضوعی فرمایش مرحوم اقای حائری را قبول نداریم که من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده این اطلاق ندارد زیاده رکعت را فقط میگوید نه ما باورمان نشده. من زاد فی صلاته یک جزئی را اضافه کند فعلیه الاعاده.

اشکال دیگری که بعضی کرده اند در محمول است.

سوال:؟؟؟

جواب: میگوید زیاد کرده نمازش را برای تعدیه است. زاد الله فی عمرک یعنی زاد الله عمرک مثلا.

و اما از ناحیه محمولی هم بعضی اشکال کرده اند. این اشکال از ناحیه موضوع بود که اطلاق ندارد بعضی از ناحیه محمول اشکال کرده اند گفتند که فعلیه الاعاده، این فعلیه الاعاده معلوم نیست که وجوبی باشد. فعلیه الاعاده این را یک قرینه ای گفته اند ما باید حمل بر استحباب کنیم. چرا؟ گفته اند من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده قطعا اطلاق ندارد. الان خواندیم بلا اشکال زیاده غیر ارکان سهوا مضر نیست گفت والله. یک سجده زیاد کرده حضرت فرمود مضر نیست. زیادی غیر ارکان سهوا بلااشکال مبطل نماز نیست.

خب، یدور الامر بین این که بگوییم من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده تخصیص خورده الا زیادی غیر ارکان سهوا. تخصیص را مرتکب بشویم؟ و یا این که همان که در اصول هم هست دیگه. دوران امر است بین تقیید یا نه به اطلاق موثقه عمل کنیم من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده، علیه الاعاده را حمل بر استحباب کنیم. همان داستانی که در اصول است. اگر مطلقی داشتیم و مقیدی یدور الامر بین این که مطلق را به اطلاقش بگذاری حمل بر استحباب کنید. اعتق رقبه مستحب است رقبه مطلقا. یا بین این که لا تعتق رقبه کافره را مقید قرار بدهی. گفته اند که لا اقلش روشن نیست همین شبهه هم بکنیم فعلیه الاعاده روشن نیست که لزوم را میگوید. پس ما مطلقی نداریم که بگوید هر کس زیاد کرد باید اعاده کند. ما این جور مطلقی نداریم.

خب این شبهه مندفع است به همان که در علم اصول گفته شده. در علم اصول من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده یک روایت دیگری هم دارد من زاد فی صلاته سهوا غیر از ارکان را فلیس علیه الاعاده. جمع عرفی همین تقیید است باید اون را قید این بزنیم. جمع موضوعی بکنیم مثل بقیه جاها. مطلق و مقیدی داریم ما در موضوع مطلق تصرف میکنیم. عرفیش این است دیگه. من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده، این علیه الاعاده هم یک مقداری شدت دارد. لازم است اعاده الا که ان زیاده غیر رکن باشد و سهوی باشد. حمل بر فرد نادر هم نمیاید.

میماند تحتش ان که زیاد کرده است عمدا ان که زیاد کرده است ارکان را سهوا او عمدا. یک فردش خارج میشود حمل بر فرد نادر نمیاید. تا این جا فرمایش مرحوم اقای خویی که فرموده محل کلام از مصادیق من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده تمام است مقتضی تمام است. نه از ناحیه موضوع بحث داریم تحقق موضوع اصل زیاده. و نه از ناحیه اطلاق موضوع و نه از ناحیه محمول. سه تا گیر بود هر سه تا گیر حل شد.

تحقق موضوع بعضی ها اشکال کرده بودند که اصلا زیاده امکان ندارد. نه تحقق موضوع هست زاد اطلاق ندارد مرحوم حاج شیخ. زاد اطلاق دارد علیه الاعاده دلالت بر لزوم نمیکند نه هر سه شبهه مندفع است فرمایش مرحوم آقای خویی تا به حال که فرمود تکبیره ثانیه زیاده و من زاد فی صلاته، صلات هم منعقد شده دیگه. این اشکالی که در لا تعاد بود این جا نمیاید چون تکبیره اول را گفته نماز منعقد شده. زاد فی صلاته شاملش میشود فهذا باطل. مقتضی تمام است.

سوال:؟؟

جواب: فرق نمیکند اطلاق دارد. نه حالا چون محل کلام ما تکبیره است تطبیق میکنیم

سوال:؟؟

جواب: نه به قصد جزئیت. تکرارش به عنوان ذکر الله و قران است هیچ کسی نمیگوید به قصد جزئیت.

اما این که مانع دارد یا ندارد، مانعش لا تعاد الصلاة است. لا تعاد الصلاة الا من خمس. خب یک بحث مفصلی است در لا تعاد. لا تعاد از ان مسائلی است که در فقه متشتت بحث شده و ارام و ارام به اصول کشانده شده. فکر کنم اصولهای جدید دیگه مفصل بحث کنند در لا تعاد. لا تعاد بگوییم محل کلام را میگیرد. این که لا تعاد محل کلام را بگیرد نیاز به دو تا مقدمه دارد.

یک مقدمه اش مشترک است با فرض زیاده تکبیره الاحرام سهوا. انجا بحث خواهیم کرد. اقای خویی هم انجا بحث کرده. که ایا لا تعاد الصلاة زیاده را هم میگیرد یا نه. اصلا لا تعاد زیاده را میگیرد یا لا تعاد الصلاة یعنی از کمبودهای اینها نه از زیادی اینها. این را بحث میکنیم یک بحثی است که در شق ثانی هم میاید.

یک بحث دیگری هست که ایا متعمد را شامل میشود یا نه. عامد را میگیرد یا نه؟

مشهور قائل هستند به این که لا تعاد مختص به ناسی است جاهل عامد را نمیگیرد. یک بیانی دارند که ما ان را در اصول بحث کردیم میگویند مختص به ناسی است. الان ما کاری با این مطلب نداریم. ناسی قدر متیقنِ لا تعاد است بحثی نداریم. اما مختص است یا نه فعلا ثمری برای ما ندارد ان را رهایش کنید. یک بحث دیگری است که ایا جاهل عامد را میگیرد یا نه. مشهور میگویند شاملش نمیشود متخص به ناسی است. غیر مشهور مثل اقای خویی گفته اند نه لا تعاد جاهل را میگیرد جاهل غیر متردد. متردد چون مثلا مقصر است ان را شامل نمیشود.

و اما این که لا تعاد عالم عامد را بگیرد ما سراغ نداریم کسی گفته باشد فتوا داده باشد ها! بعضی احتمال دادند گفته اند لا تعاد اطلاق دارد دیگه. لا تعاد الصلاة الا من خمس اطلاق دارد عالم عامد را شامل میشود. که الان بحث ما عالم عامد است. انها میگویند که مَساق این حدیث شریف این است که ان فریضه الله مهم است. میخواهد انها را اهمیتش را بیان بکند. اصل نماز ان ما فرض الله است. اگر نمازی خواندی ما فرض الله بود اصل نماز را اوردی صحیح است. لا تعاد الصلاة الا مما فرض الله همین که گفتی الله اکبر رفتی به رکوع و سجود همین جور هیچی هم نگفتی، چون ذکر ها سنت است دیگه، این نماز صحیح است لا تعاد الصلاة الا من خمس که خمس را هم اوردی دیگه.

احتمال داده اند گفته اند که لا تعاد شامل عالم عامد هم میشود. نکته اش هم همین است. این لا تعاد اون هدف اصلیش اون نکته مهمی که میخواهد بیان کند میخواهد بگوید این پنج تا مهم است. انها اعاده ندارند انها را رها کن مهم نیست این پنج تا مهم است.

سوال:؟؟

جواب: انها سنت هستند واجب هستند شما بر ترک انها چوب میخوری. این منافات با ادله اجزا و شرایط ندارد ها! ادله اجزا و شرایط انها را واجب کرده شما هم چوب میخوری و نماز تام را تحویل ندادی. ولی اصل نماز را تحویل دادی. شما چوب تارک الصلاة را نمیخوری. شما چوب تارک السنه را مثلا میخوری.

من از قدیم یادم هست که مرحوم میرزای شیرازی در حاشیه مکاسب به نظرم اقای خویی هم یک جا نسبت داده بهش انجا هم میگفت که عامد را میگیرد. مثل لا تعاد عامد را میگیرد منتهی معاقب است ان طرف. عقوبت هست ولی حکم وضعی که بطلان است نه.

ولکن به  ذهن میاید که اینها عرفی نیست. عرفی نیست که ما بگوییم لا تعاد اطلاق دارد. کسی من سراغ ندارم که فتوا داده باشد ها! زیاده عمدی در سنت مبطل است. ولی گفته اند وجه دارد. ولکن در ذهن ما این است که وجهی ندارد. لا تعاد الصلاة وجهی ندارد، ادعای اطلاقش وجهی ندارد. لا تعاد از ادله ترخیصیه است برای فرض عذر است.

لا تعاد الصلاة اگر یک مولایی واجب مرکبی را برای ما محدود کرد به یک حدودی بعد امد گفت که اون اعاده ندارد اگر این مقدارش را اورده باشی اعاده ندارد این اعاده ندارد به ذهن میزند که یعنی در ان فرضی که عن عذر است. این عقلائیت ندارد. اونها که گفته اند اطلاق لا تعاد با ادله اجزا و شرایط تنافی دارد معنایش این است این عقلائیت ندارد من یک مرکبی را جعل کنم به ان مرکب امر کنم بعدا بهش بگویم اگر بیشتر اجزائش را ترک کردی باز هم اون عملت صحیح است.

سوال:؟؟

جواب: میگویم این عقلائیت ندارد یک مرکبی را برای من اختراع بکند.

سوال:؟؟

جواب: انها که میخواهد از همین لا تعاد بهش برسیم. گفته است صلات اولش تکبیر امده بیان کرده صلات را. صلات این است تکبیره دارد قرائت دارد و هکذا. بعد ما را امر کرد. بعد امده گفته لا تعاد الصلاة. اگر ان عمده هایش را یک وقت اوردی بقیه را نیاوردی اعاده اش را نمیخواهم یعنی اگر عذر داشتی. این اطلاق داشته باشد که حتی انهایی که من گفتم عمدا هم ترک بکنی خصوصا که انهایی که عمده اش هست درست است رکن نیستند اکثر نماز انها هستند اکثر نماز مثل فاتحه الکتاب و ذکر و تشهد و سلام ... خصوصا اگر تکبیر را بگوییم سنت است یک نمازی تحویل دادی بدون تکبیر و سلام و قرائت و اذکار و تشهد، بگوییم مقتضای جمع بین ادله این است که این هم صحیح است. بابا کدام عرف میتواند بفهمد از این!

سوال:؟؟

جواب: جعل یک مرکب برای این است که بگوید این را بیاور بدون این فارغ الذمه نمیشوی نه این که فقط برای این که عقوبتت بکنیم این مرکب را جعل کردم.

خصوصا در ذیل روایت حدیث لا تعاد در آنجا دارد که قرائت سنت است و سنت لا تنقض الفریضه بعد دارد و من ترک السنه را متعمدا فعلیه الاعاده. در سنت میگوید اگر عمدا ترکش کردی فعلیه الاعاده. اگر روایتش را بخوانید. یکی از شاگردان؟؟؟؟ اعاد الصلاة به ذهن میزند که، از جلوترش بخوانید. لا تعاد موردش سهو است فریضه و سنت فرقشان در فرض سهو است و الا در فرض عمد ذیل روایت میگوید که قرائت که سنت است متعمدا ترکش کردی فعلیک الاعاده. یکی از شاگردان؟؟؟؟؟ استاد: این فرق فریضه...

سوال:؟؟

جواب: همه اینها صحیحه زراره است.

فرق سنت و فریضه در فرض نسیان است. در فرض تعمد سیان هستند.

این است که لا تعاد الصلاة. بعد اگر در نقیصه این جور باشد در بحث اتی میگوییم لا تعاد در زیاده هم این گونه است. لا تعاد عامد را نمیگیرد نه نسبت به نقیصه و نه نسبت به زیاده. اهنگ حدیث لا تعاد فرق بین سنت و فریضه است در فرض عذر. لا فی فرض التعمد. سنت را اگر عمدا ترک کرد مثل فریضه است.

سوال:؟؟؟

جواب: حالا اون هم یک بحث دیگری است بعد میرسیم. اون ادله خاصه به درد ما نمیخورد خواهیم گفت. قائل میگوید لاتعاد اگر اطلاق دارد بر انها حاکم است.

این عالم عامد در ذهن ما این است که نه هیچ مشکلی ندارد و شاید هیچ کس اختلاف نکرده که اگر عالم عامد نمازش باطل است. این در وقتی است، این صورت اول. صورت اول عالم و عامد هست به قصد جزئیت میاورد. ظهر صورت ثانیه که رجاءً است. شک داشت که مثلا گفت یا نه. یا اصل جاری کرد گفت اصل این است که نگفتم. اگر بله با اصل یا اصل هم نداشت رجاءً تکبیر ثانیه را گفت ایا نمازش باطل است یا باطل نیست، نه میگوییم این وجوه سه گانه ای که ما برای بطلان گفتیم هیچ کدام این جا نمیاید. اما کلام شیخ میگفت تشریع و حرام است رجاء که تشریع و حرام نیست. دلیل اول که دلیل شیخ بود این جا نمیاید. دلیل دوم داستان اینکه هیئت اتصالیه به هم خورد، که بعضی از رفقا گفتند خوب بیان نکردی حرف حاج اقا رضا را نگاه کردم دوباره دیدم مخ حرف حاج اقا رضا را بیان کردیم.

مرحوم حاج اقا رضا فرموده که شما اگر تکبیره ثانیه را گفتی درست است که رفع ید از تکبیره اولی مبطل نیست این قطع صلات نمیکند تا اینجا حرفی نسب الی المشهور قبول نکرده. گفته است نه مجرد نیت قطع قاطع نیست. و لکن اگر شما این نیت قطع را برایش یک مبرزی اضافه بکنید مبرزش ان تکبیر ثانیه است. به قصد افتتاح الصلاة. گفته است اگر قصد قطع بکنی و مبرز بیاوری که تکبیره ثانیه است این ابراز اون قصد قطع به تکبیره ثانیه ادعا کرده گفته اند عرفا قطع هیئت اتصالیه است. هیئت اتصالیه را امدی قطعش کردی.

ولکن به ذهن میاید که نه اینها ادعا است اصلا هیئت اتصالیه خودش یک امر مبهمی است قدر متیقنش این است که نباید بین اجزا نماز خیلی فاصله بشود که صورت نمازی محو بشود. بشیند سوره بقره بخواند. بین رکعت اول و دوم. بله این دیگه نمیگویند یک مرکب وحدانی. و اما این مقدارش که هیئت اتصالیه به هم خورده نه ما دلیلی نداریم نمیتوانیم بگوییم به این وجه نماز باطل شد. شک هم بکنیم برائت میگوید این مقدار مانعیت برای نماز ندارد.

سوال:؟؟

جواب: چرا باطل بشود؟ همین. اگر ان را باطل بکند اولی را باطل بکند که صحیح است مشکل این است که اولی را باطل نمیکند هیئت اتصالیه را به هم میزند.

اما وجه سوم مرحوم اقای خویی هم واضح است خودش هم فرموده بنا بر وجه ما که زاد است نه این جا زاد را اگر دلیل ما باشد فرض رجاء فرض احتیاط فرضی که اصل عملی جاری کردیم نمیگیرد. نکته اش هم معلوم است. ایشان میگوید قوام صدق زیاده به قصد است  الا در ان رکوع  و سجود که دلیل داریم. ایشان قوام صدق زیاده را به قصد میداند. این اقایی که رجائی میاورد قصد ندارد به نحو مطلق. قصد جزئیت به نحو مطلق نکرده. قصد دارد جزئیت دارد اگر تکبیره اولی را نگفته باشد خب اگر گفته باشد قصد جزئیت ندارد فلیست بزیاده. در فرض رجاء فرض احتیاط فرض اصل عملی، قصد جزئیت علی نحو الاطلاق را ندارد قصد جزئیت دارد علی تقدیری که اولی را نگفته. بله اگر کشف شد که اولی را گفته قصد جزئیت نکرده زیاده صدق نمیکند این است که در فرض رجائش ناتمام است.

سوال:؟؟

جواب: اصلا معنایش این است بابا اگر من الله اکبر گفتم لا بقصد الله اکبر یک چیزی دیدم گفتم الله اکبر زیاده است؟

سوال:؟؟

جواب: رکوع و سجود را گفتم استثنا زده گفته است انها تعبدا

سوال:؟؟

جواب: قرائت دیگه میگویم دیگه. در بلند گو ما قرائت حمدمان تمام شد و گفت رحم الله من قرا الفاتحه ما هم شروع کردیم یک فاتحه بخوانیم.

سوال:؟؟

جواب: ما زیاد کردیم در نماز؟ میگوید بابا من به قصد فاتحه خواندم. این دیگه در اصول.

ایشان میگوید زیاده صدق نمیکند لذا این صورت هم حکمش واضح است.

اما صورت ثالثه نمیدانم چطور شده مرحوم اقای خویی غفلت کرده یا نکته دیگری، این را تامل کنید، یک صورت ثالثه داریم که عامد جاهل. مرحوم اقای خویی لا تعاد را قبول دارد نسبت به جاهل لذا معمولا میگوید سهو او جهل. در سهو هم سیاتی گفته است لا تعاد جا دارد. خب اگر لا تعاد جا دارد در سهوش شما هم که لا تعاد را مطلق میدانید. چرا در صورت ثالثه عامد است ولی جاهل است. جاهل به این است که یک تکبیره در نماز واجب است. جاهل قصوری حالا فرض کن. مثلا یک جوری یاد گرفته گفته است هر چه بیشتر بگوییم بهتر است. الله اکبر چیز خوبی است دو تا سه تا چهار تا میگوییم. جاهل قاصر است. اگر عن عمد میگوید نسی نیست ولی جاهل قاصر است خب در جاهل قاصر شبهه این است اگر ما لا تعاد را قبول داریم نسبت به زیاده که اقای خویی قبول دارد میرسیم، و از ان طرف هم میگویید لا تعاد جاهل قاصر را میگیرد چرا فقط در صورت سهو میگویید صحیح است؟ صورت رابعه. در صورت ثالثه هم که جاهل عامد است باید بگویید که نماز صحیح است.

در این صورت من زاد میگیردش ولی دلیل حاکم دارد، لا تعاد.  اگر بگویی که در ذیل صحیحه زراره دارد که اگر ترک کرد قرائت را متعمدا فعلیه الاعاده. زیاده اش هم همین است و من زاد متعمدا فعلیه الاعاده میگوییم نه اون متعمدا، خود ایشان گفته، جاهل قاصر را نمیگیرد. متعمد در اصطلاح ایات و روایت به کسی میگویند که هم عالم باشد و هم عامد باشد. این متعمد لغوی مراد نیست که یعنی غیر ساهی، نه. متعمدا یعنی از روی علم و اگاهی. من قتل مومنا متعمدا فجزائه جهنم، متعمدا یعنی هم میداند مومن است و هم میداند حرام است قتلش. عالم عامد. جاهل عامد را نمیگیرد. لااقلش گیر داریم شک داریم این در جای خودش دیگه.

این که میگویم روش تامل کنید در این تعطیلات مثل اقای خویی که لا تعاد را که میگوید شامل جاهل میشود، یک، و میگوید شامل زیاده میشود، دو، که در فرع چهارم بهش تمسک کرده چرا در این فرع تمسک نکرده و بر کلام سید تعلیقه نزده. سید گفت سید دو صورت را اورد یک صورت را گفت باطل است و یک صورت را گفت صحیح است. ایشان میخواهد بگوید که یک صورت دیگری داریم که صحیح است و ان عامد جاهل باشد. منتهی جاهل قصوری. این را تامل کنید چرا مرحوم اقای خویی این فرض را ملحق نکرده. سید بر مبنای خودش گفته لا تعاد گفته مختص به ساهی است درست است. اما ایشان که میگوید لا تعاد هم ساهی و هم جاهل را میگیرد نباید حکم را تخصیص بزند به سهو فقط. حالا اگر هم در مقام فتوا سکوت کرده لااقل در مقام تفصیل باید این را میگفت. بگوید لا یخفی که حکم به صحت مختص به ساهی نیست بلکه عامد جاهل را هم میگیرد. ما هم داریم فکر میکنیم که چرا جاهل عامد را مرحوم خویی مطرح نکرده. شما هم تامل کنید.

خلاصه مطالب

نکات گعده